گفتند که می آيی
ترانه سراي روستايمان متولد سال 1357 است. از روستاي پايين كروكلاي بابل. تحصیلاتش دیپلم ادبیات و علوم انسانی است.
از نوجوانی سرودن شعر را آغاز کرد اما از سال 1384 با سرودن شعری برای پسرش امیر محمد این کار را به صورت جدی ادامه داد.
خانم سيده ریحانه هاشمی کروییهدفش را از سرودن شعر فعالیت در عرصه موسیقی عنوان کرد و عقیده دارد شنیدن یک شعر خوب از یک صدای خوش با آهنگی زیبا، از جهاتي لذت بخش تر از خواندن آن روی یک صفحه ی کاغذ است.
ايشان اشعار و ترانه هاي زيادي دارد كه با نهايت عشق و از صميم قلب سروده است و به قول خودش قلمش، قلب او مي باشد.
نيمه شعبان و ميلاد حضرت ولي عصر نزديك است، شعري را از دفتر ايشان با عنوان گفتند كه مي آيي برگزيديم كه ضمن قدرداني از ايشان، تقديم علاقه مندان و اهالي روستا مي كنيم.
گفتند که می آيی
روزی که دگر دنيا
دنيای پليدی هاست
دنيای سياهی هاست
دنيای غل و زنجير
بر پای کبوتر هاست
دنيای ستمگر هاست
دنيايی که آزادی
آرزوی بی فرداست ...
دنيايی که می گويند
انگار همين حالاست
اما تو نمی آيی ... اما تو نمی آيی ...
گفتند که می آيی
روزی که عدالت ، عشق
بازيچه ی انسان است
روزی که هزار ترديد
در چهره ی ايمان است
آن روز که می گويند
انگار همين حالاست
اما تو نمی آيی ... اما تو نمی آيی ...
گفتند که می آيی
آن لحظه هزار خورشيد
در چشم تو پنهان است
اين همهمه می آيد
او يوسف کنعان است
يک لحظه تو را ديدن ...
آن لحظه ی رويايی ........
عمر ما به پايان است
اما تو نمی آيی
اما تو نمی آيی
اما تو نمی آيی
« گفته بودم ، چو بيايی ، غم دل با تو بگويم
چه بگويم که غم از دل برود چون تو بيايی » سعدی