*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

زندگی نامه شهيد سيد باقر هاشمي كرويي

 

 

 

در دوم خردادماه سال 1346 خورشیدی در یک خانواده مذهبی در روستای پایین کروکلا  فرزندی پسر، چشم به جهان می گشاید که نام او را باقر  می گذارند. پدرش مير رمضان و مادرش سيده راضيه حسيني ايمني نام دارد. از آنجایی که او اولین نوه ی پسری خانواده محسوب می شود  مورد مهر و علاقه شدید همه اعضای خانواده  به ویژهپدربزرگش قرار گرفت.

 

 سید باقر در سن هفت سالگی در سال 1353 وارد دبستان دولتی امین آباد می شود. در سال 1357 که سال پنجم ابتدایی را سپری می کند، همزمان مي شود با تحولات سياسي کشور و پیروزی انقلاب اسلامی کشورمان و تعطيلي چند ماهه مدارس كه بعد از آن درس و مدرسه را رها نموده و به كشاورزي نزد پدرش پرداخت.

 

ایشان بعد از پیروزی انقلاب و شكل گيري بسیج در روستا، عضو پاگاه مقاومت بسیج محل مي شود و در فعالیت ها حضوری پررنگ و پرشوري از خود نشان مي دهد كه از فعالان بسیج روستا به شمار مي آمدند.

 

 

بعد از آغاز جنگ تحمیلی  همانند همه جوانان کشور، بر خود وظیفه می داند تا برای دفاع از کیان، دین و آئين خود، راهی جبهه های حق علیه باطل شوند. سید باقر با مطرح نمودن اين موضوع، با مخالفت شدید خانواده مواجه مي شوند. اما ایشان دست بردار نبودند و بصورت پنهانی اقدام به ثبت نام مي كنند و در اواخر پائیز سال 1364 وقتی که تنها دو روز به اعزام مانده بود خانواده را از تصمیم خود مطلع مي نمايد.

 

ايشان هنگام خداحافظی از خانواده، از آنان درخواست مي كند تا با او تا محل اعزام در بابل همراه نشوند و خود به تنهایی به محل اعزام، حاضر مي شود.

 

ايشان پس از گذراندن 45 روز از دوره آموزشي اوليه، در ديماه سال 1364 به روستا مي آيد و نزد خانواده و اين اولين و آخرين مرخصي او به حساب مي آيد.

 

 

 

شور، هيجان و اشتیاق او وصف ناشدنی بود. آنقدر ازشرایطی که برایش پیش آمد راضی و خوشحال بود که انسان فکر می کرد از یک مهمانی بازگشته است. درطول مدت 15 روزی که در مرخصی بود آنقدر از خود عکس های یادگاری به جا گذاشت گویی که می دانست دیگر به آغوش گرم خانواده باز نخواهد گشت و به دنیایی پا خواهد گذاشت که در زندگی هدفی جز این نداشت.

 

در راه بازگشت و اعزام به جبهه  به پدر و مادرش گفت که من دست شما امانت هستم و از آنها حلالیت خواست و گفت که اگر نتوانستم حق فرزندی را به جا آورم مرا ببخشید.

 

این آخرین دیدار سيد باقر با خانواده بود و دیگر نه خبری و نه نامه ای از او به دست خانواده رسید تا از احوال و شرايطش خبري داشته باشند.

 

مدتها انتظار بیهوده براي حضور فرزند در خانه و يا رسيدن نامه اي از او و يا خبري از او، كه انتظار به سر مي رسد اما ناگهان خبر شهادتش به خانواده ابلاغ مي شود.

سيد باقر هاشمي در نقده يكي از بخش هاي شهرستان مهاباد(یکی از شهرستان‌ های کردنشین استان آذربایجان غربی ایران) هنگام انجام عمليات و شبيخون شبانه با اصابت تير مستقيم بر قلبش در دهم سفندماه 1364  به شهادت مي رسد و خبر شهادت وي، پس از سيزده نوروز سال بعد، يعني 15 فروردين سال 1365 توسط دوستان و همرزمانش به خانواده اعلام مي شود.

 

اما اين تازه پايان كار نبود نگراني خانواده و به ويژه مادرش دو صد چندان مي شود همرزمانش با تاسف فراوان از مفقودالجسد بودن سيد باقر خبر مي دهند.

همرزمانش عنوان نمودند که پس از شهادتش متاسفانه ما نتوانستیم پیکر پاکش را از محاصره ی دشمن خارج کنیم و فقط كيف لباس هايش را، كه در سنگر از او بجا مانده است، براي تحويل خدمتتان آورديم.

 

 

 

خانواده نيز به همين مقدار بسنده كردند و  سال ها چشم به راه بودند که شايد خبري از پيكر مطهر شهید سيد باقر به روستا و آنان برسد.

 

در اين بازه زماني نيز  بعضي از بستگان شهيد براي بازگرداندن پيكر مطهر شهيد به منطقه نقده در مهاباد مي روند اما به خاطر اينكه آن منطقه مدت زمان زيادي در دست عراقي ها بود، نتوانستند موفق به انجام اين كار شوند.

 

سپس در روستا خانواده به برپايي مراسم سوم، هفتم و چهلم  شهيد براي گراميداشت ياد و خاطره اش مي پردازند و پس از ششمين سالگردش گروه تفحص  سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، پيكر مطهرش را پيدا و با پلاكي كه بر گردن تمامي رزمندگان بود شناسايي مي كنند.

 

مدت انتظار خبر پيدا شدن پيكر شهيد توسط گروه تفحص، به حدود شش سال و نيم رسيد و در مردادماه سال 1371 پيكر شهيد بزرگوار سيد باقر هاشمي، كه پس از گذشت اين مدت، چيزي جز استخواني از ايشان بر جاي نمانده بود به زادگاهش بازمي گردد.

 

پيكر مطهر شهيد پس از تشييع در شهرستان بابل و سپس در ميان مردم روستاي ايمن آباد و كروكلا در گلزار شهدای زردكجار كنار مسجد صاحب الزمان (عج) و در کنار دو شهید دیگر این روستا یعنی شهیدان سید خلیل و سید رحیم هاشمی، به خاک سپرده مي شود.

 

خانواده جهت گرامي داشت  خاطرات و حماسه آفريني او مراسم هفتم شهيد را برپا مي كنند.

 

 

 

روحش شاد و يادش مانا

يادمان باشد فراموششان نكنيم

 آرامش ديروز و امروز ما، حاصل جانفشاني شهيدان است.

 

 

ارسال نظر

وبسايت روستا مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است و از انتشار نظراتی که حاوی توهین یا بی‌احترامی به اشخاص حقيقي يا حقوقي و موارد مغایر با قوانین كشور باشد معذور است.

کد امنیتی
بارگزاری مجدد

درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20