*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

من این پزشک با اخلاق و حاذق را تحسين مي کنم.

اين جمله بهروز مقدسي است خبرنگار كهنه كار كشورمان كه طي درمان بيماري پوستي اش به مطب دكتر هوشنگ بزرگي در مشهد مي رود و  پس از سالها بيماري اش درمان مي شود.

فرا رسیدن روز پزشک را به تمامی پزشکان روستای مان تبریک و شادباش می گوئیم. چه پزشکانی که در کشورمان، استانمان و شهر و روستای مان در حال خدمت به مردم هستند و چه عزیزانی که در سایر کشورها به درمان بیماران می پردازند. به همین مناسبت بر آن شدیم تا دست نوشته ي بهروز مقدسی را درباره یکی از پزشکان روستایمان یعنی در خصوص ملاقاتش با دكتر بزرگي، با هم در اين گفتار از زبان خودش مرور كنيم.

 

 

من این پزشک با اخلاق و حاذق را تحسين مي کنم.

تشکر از يک انسان بزرگوار

 بهانه اي براي مقدمه ...

اغلب دوستان و خوانندگان محترم سايت از انواع و اقسام بيماري هايي که داشتم کم و بيش آگاه بوده و از رنج هايي که مي کشيدم، خبر داشتند.(البته براي انساني در سن و سال من امري کاملا" طبيعي است) از سکته و بيماري قلبي گرفته تا پروستات و افسردگي روحي همراه با آلزايمر! که تقريبآ با همه  آن ها کنار اومده بودم ! اما از شما چه پنهون سال ها با يک نوع بيماري پوستي بدخيم دسته پنجه نرم مي کردم .. باور کنيد امانم رو بريده بود . به بهترين مراکز تخصصي پوست در تهران مراجعه کرده بودم . اما از بهبودي خبري نبود ! حتي به توصيه يکي از دوستان نازنين قديمي ام جناب  تقي مهدوي  به پزشک متخصص داخلي هم مراجعه کردم ... هر يک از آقايون اطباء نظر و تشخيص متفاوتي ارايه مي کردند. يکي معتقد بود از عوارض داروهاي قلبي است ! ديگري احتمال آلودگي شيميايي در زمان جنگ را علت تاول هاي خونين مي دونست و ان يکي هم با تلفظ واژگان عجيب غريب لاتين، نام علمي اش رو برايم تعريف مي کرد ... ! اما در نهايت اين بنده حقير بودم که همچنان درد و رنج رو تحمل کرده و با هر خارش کلي خون از سر و پايم جاري مي شد .. !! تمام اين مکافات ها به يک سو ، کنار اومدن با همسري وسواس و تميز کار سخت و طاقت فرسايي بود ! { شوخي کردم .. دلسوزي و مراقبت هاي شبانه روزي او باعث تحمل مشقت هايم شده بود }

 القصه .. ديگه قيد معالجه و دکتر و دارو  رو زدم ! آخه زير تخت خوابم پر شده بود از انواع و اقسام داروهاي مختلف .. ! سعي کردم با نگارش خاطرات گذشته ، خصوصآ جبهه و جنگ تمام مشکلات ام رو به فراموشي سپارم .. تا اين که :

سفر نا خواسته به مشهد ...

پارسال اواخر تابستون بود که برادرم { بهنام } که افسر نيروي انتظامي است همراه با اهل و عيالش براي  سفر سياحتي ـ زيارتي بعد از اقامت چند روزه در شمال،براي زيارت قم سر راه در کرج سري هم به خونه دخترم { بهاره } زدند .. طفلک اخوي با ديدن زخم هاي ناجور بر روي بدنم ، پاشو تو يک کفش کرده که .. " داداش بيا با ما بريم مشهد ، اون جا دکتر هاي خوبي رو مي شناسم .. ميدم معالجه ات کنند و .. " هر چه بهش توضيح دادم که نزد کلي پزشک و متخصص مراجعه کرده و نتيجه نگرفته ام ، به خرجش نرفت که نرفت .. ! و از من خواست تا او از زيارت قم بر مي گردد ، من کوله بار سفرم رو آماده کرده و همراه اون ها به مشهد بروم .. تا يادم نرفته بگم برادرم علاوه بر محل خدمتي اش ، يک روز در ميان به عنوان افسر نيروي انتظامي در دارالشفاء آستان قدس حضور مي يافت . و چنين شد که من ناخواسته عازم مشهد شدم ! صادقانه اعتراف مي کنم که اصلآ توقع معالجه و بهبود رو نداشتم . و بيشتر براي انجام کار هاي شخصي از جمله فروش خانه پدري راضي به مسافرت شدم ! بعد از يکي دو روز استراحت وقتي شنيدم قراره من را به دارالشفاء ببره ، حسابي جا خوردم .. !! راستش رو بخواهيد تا قبل از مراجعه به اين مکان پزشکي فکر مي کردم دارالشفاء مثل بعضي درمانگاه هاي خيريه چند تا انترن و پرستار در راه رضاي خدا  بيماران نيازمند رو ويزيت مي کنند .. !  

 

موسسه درماني استان قدس رضوي ( دارالشفاء امام )

باور کنيد وقتي قدم به موسسه درماني ( دارالشفاء ) گذاشتم ، از ديدن مرکزي مدرن با انواع تخصص هاي پزشکي و آزمايشگاه مجهز و داروخانه اي بزرگ واقعآ تعجب کردم . بي اغراق نه تنها چيزي از بيمارستان هاي درجه يک و ممتاز تهران کم نداشت ، بلکه نظم و انضباط و تعرفه هاي بسيار ارزان و برخورد پرسنل آن با ارباب رجوع و بيماران واقعآ در خور تحسين و ستايش بود . در ميان انبوه بيماران همه قشر انسان ديده مي شد که از برق چشمان هر يک رضايت و خشنودي ملموس بود . پرسنل با انيفورم هاي تميز و لبخندي بر چهره با مراجعين مواجه مي شدند ... طولي نکشيد که نوبت من رسيد . بر روي در ، نام دکتر " هوشنگ بزرگي " درج شده بود . بيماران زيادي در انتظار نوبت نشسته بودند .. وقتي وارد مطب شدم اولين چيزي که نظرم رو به خود جلب کرد ، چهره انساني بي تکبر و مهربون بر روي ويلچر بود  که با ديدن من و برادرم سعي کرد با زحمت از روي چرخ بلند شده و پاسخ سلام ما را بدهد. در نگاهش نوعي وقار و اعتماد به نفس ديده مي شد که به بيمار آرامش مي بخشيد. او با لبخندي صميمي در حالي که به زخم ها و تاول هاي بدنم مي نگريست همزمان به داستان خسته کننده مراجعات مکرر من به ساير متخصصان پوست گوش فرا داده بود .. بعد از اتمام حرفايم خيلي جدي نوع بيماري ام رو تشخيص داده و براي اطمينان بيشتر از من خواست تا چند آزمايش هم انجام دهم .. !

روبروي مطب دکتر " بزرگي " آزمايشگاه مجهزي قرار داشت . خيلي زود نوبت من فرا رسيده و کادر مربوطه با مهرباني خاص آزمايشات مربوطه رو انجام دادند . بعد از ساعاتي نتيجه آزمايش آماده شده و مجددآ به حضور آقاي دکتر بزرگي رسيديم . او خيلي آرام و دقيق دستورات دارويي رو گوشزد کرده و از من خواست ابتدا هر پانزده روز يک بار در تهران يکي دو آزمايش انجام داده و نتيجه رو تلفني به اطلاع اش برسونم . { ظاهرآ مربوط به آثار بعضي دارو ها بر روي کبد بود }. باور کنيد اگه صف طولاني ساير بيماران نبود دلم مي خواست ساعت ها با اين مرد بزرگوار صحبت کنم. در کلام او اخلاص واقعي و توکل به خدا صادقانه مشاهده مي شد .. بعد از ترک مرکز درماني، بهنام به من گفت که آقاي دکتر جانباز جبهه هاي جنگ است. از ته دل برايش آرزوي توفيق کردم .. حسي به من مي گفت خيلي زود از کابوس زخم هاي بدنم خلاص خواهم شد ..! و من سعي کردم طبق توصيه آقاي دکتر بزرگي  به موقع دارو ها رو مصرف کرده و با انجام آزمايش هاي خواسته شده با آقاي دکتر بزرگي چک کنم. کم کم فاصله انجام آزمايشات طولاني شد .. و من ناباورانه مي ديدم که تاول هاي چرکين کم کم محو مي شوند ! و در ظرف کم تر از شش ماه به کلي آثار بيماري و زخم هاي بدخيم از ميان رفت ..

 

 

و اما ...

تازه داشتم از آرامش بهبود بيماري مزمن پوستي لذت مي بردم که يک مرض ديگر به سراغم اومد .. بگذريم قصد ندارم با شرح آن شما رو برنجانم .. در پرانتز عرض کنم به ياري دوستان به يکي از مراکز مجهز پزشکي مراجعه کردم . تشخيص قطعي عمل جراحي بود ! بعد از کلي بالا و پائين شدن براي مراحل پيش از عمل وقتي متوجه وضعيت قلبم شدند ورق برگشته و از من تآئيديه پزشکان متخصص قلب رو خواستند .. ! و چنين شد که قيد عمل رو زده و تصميم گرفتم بار ديگر مزاحم برادرم در مشهد شده تا در دارالشفاء حضرت مرا نزد پزشک حاذق ديگري ببرد .. و بدين ترتيب راهي سفر شدم . اگر چه با تشخيص پزشکان فعلآ عمل جراحي منتفي شده و با دارو در حال معالجه هستم ، اما فرصت رو غنيمت دونسته تا به رسم ادب و قدرداني سري به دکتر " هوشنگ بزرگي " زده و رسمآ از وي تشکر کنم . و اين  چنين بود که  سعادت ديدار مجدد انساني وارسته نصيب ام شد .  دکتر وقتي ديد قصد گرفتن عکس او را دارم ، مصرانه از من خواهش کرد اين کار رو نکنم . او معتقد بود به لطف پروردگار فقط واسطه خدمت به انسانهاست . در نهايت سماجت ژورناليستي ام باعث شد دکتر اجازه گرفتن عکس از چهره مهربانش رو صادر نمايد .

سخن آخر ...

اون هايي که با شخصيت بنده آشنا هستند خوب مي دونند اهل پاچه خواري و تعريف و تمجيد نيستم. اين پست رو از صيميم قلب به پاس قدر داني و تشکر از انساني بزرگوار، پزشکي ماهر و بي تکبر درج کرده ام . ضمنآ براي اون دسته از عزيزاني که ممکنه مشکل پوستي داشته باشند با هزار زحمت آدرس مطب دکتر " هوشنگ بزرگي " و شماره هاي تماس آنرا بدست آوردم :

آدرس : مشهد خيابان احمدآباد خيابان قائم نبش قائم ۱۲ طبقه دوم

تلفن :  ۳ - ۸۴۶۲۶۰۱ و ۸۴۵۹۶۶۶

پروردگار توانا، حافظ و نگاهبان ايران و ايرانيان باشد.

 

بهروز مقدسي

منبع: سايت شخصي بهروز مقدسي

 26 / 11 / 1391

 

ارسال نظر

وبسايت روستا مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است و از انتشار نظراتی که حاوی توهین یا بی‌احترامی به اشخاص حقيقي يا حقوقي و موارد مغایر با قوانین كشور باشد معذور است.

کد امنیتی
بارگزاری مجدد

درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20