*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

خاطرات ديگران از شهيد سيد نقي حسيني

حاج سيد مختار حسيني ايمني (پدر شهيد)

 

سيد نقي يكبار  بعد از 2 ماه از  جبهه  برگشت. با برگشتن او، ما فکر کردیم که می خواهد بماند. صبح که من مغازه آمدم، او  آمد و گفت: من دارم می روم. به او گفتم الآن نرو. مادرت خيلي بي تابي مي كند.  مادرش نيز همين حرف ها را به او زد. نقی در جوابش گفت: تو جواب حضرت زینب را چگونه می دهی؟ و ديگر ما حرفي براي گفتن نداشتيم.

او به جبهه رفت. بعد از 15 روز ، خبر شهادتش را برايمان آوردند.

پانزده روز بعد از دومين سالگردش جنازه پاکش را برای ما آوردند.

سوال: شما بعد از شنیدن خبر شهادتش  چه احساسی پیدا کردید؟

حاج مختار كه اشك در چشمانش حلقه زده بود به آرامي گفت: خب فرزندم بود و چیزی عزیزتر از فرزند نیست.

سوال: واکنش مادر سيد نقي  چه بود؟

خیلی ناراحت شد، می خواست عنوان نکند (به خاطر ناراحت نشدن فرزندانش) ولی باز هم ناراحتی را میشد به راحتي فهمید، بالاخره فرزندش بود و کم داغی ندید. بعد از چند سال، او نيز به رحمت خدا رفت.

مهمترین ویژگی اخلاقی شهید میر نقی تقوايش بود. یک روز که در روستا بود، دیدم که روزه دارد، از او پرسیدم که چرا روزه گرفتی؟ گفت: من وقتی جبهه بودم، یک روز روزه نگرفتم و  این قضای همان روز است. به او گفتم صبر می کردی حداقل پاييز و يا زمستان، روزه قضا را می گرفتی. او گفت: چون در فصل گرم، روزه ام را خوردم، پس باید در همین فصل گرم، قضایش را بگیرم.

در پايان  فقط شکر خدا را می گویم که ما را انسان آفرید و سالم آفريد. خدا به حق 14 معصوم و 12 امام، به همه ی انسان ها، به خصوص به ايمن آبادی ها، نصرت و سلامتی عطا کند.

 

********************************************************

 

مير نبي هاشمي كرويي(مرحوم غلامحسين)

 

من و نقي حسيني، احسان ابراهيمي و باب اله رسولي فرزند حاج شريف و ...  بسيار صميمي بوديم. هميشه با هم بوديم و با هم درس مي خوانديم. نقي رياضي اش خيلي خوب بود چون برادرش حسن ( كربلايي آقا) معلم رياضي بود و با او كار مي كرد او تقلب هم نمي داد و بعضي از اوقات با او دعوا مي افتاديم و كار به كتك كاري هم مي كشيد. او مي گفت شما بايد خودتان بخوانيد و من تقلب نمي دهم. به او مي گفتيم اگه ما هم برادر معلم داشتيم از تو بهتر بوديم تو خودت كه نمي خواني برادرت به تو ياد مي دهد و تو هم بايد به ما ياد دهي. اما سيد نقي املايش خوب نبود و حتي نمرات تك از درس املا مي گرفت اما رياضي اش فوق العاده بود.

سيد نقي بسيار ساده و در عين حال زيرك و باهوش بود و بسيار پر جنب و جوش.

اعتقاد دارم همه عزيزاني كه شهيد شدند واقعا" پاك بودند و لايق شهادت.

 

*******************************************************

 

سيد خالق حسيني ايمني(برادر شهيد)

 

در ايام كشاورزي بود براي نهار و نماز از زمين خارج شديم زير درختي كه زمين كشاورزي همسايه بود از سايه آن استفاده كرديم براي اين امر. مير نقي براي نماز مكانش را تغيير داد از او پرسيدم مشكلي پيش آمده گفت شايد صاحبش رضايت نداشته باشد ما بدون اجازه صاحب زمين در اين مكان نشستيم.

 

يكي از همسنگران ميرنقي تعريف مي كرد كه او بسياري از شب ها نماز شب بر پا مي كرد و براي اينكه مزاحم ما نشود و باعث بيداري ما يا اينكه ما متوجه نشويم چه در سرماي زمستان و چه در گرما بيرون از چادر به نماز مشغول بود.

 

****************************************************

 

 

 

 

ارسال نظر

وبسايت روستا مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است و از انتشار نظراتی که حاوی توهین یا بی‌احترامی به اشخاص حقيقي يا حقوقي و موارد مغایر با قوانین كشور باشد معذور است.

کد امنیتی
بارگزاری مجدد

نظرات  

 
0 # سعید در تاریخ: شنبه 01 شهریور 1393 ، ساعت 02:06 ب ظ
سلام بسیار مایلم در مورد سید خالق حسینی هم مطالبی ذکر نمایید
نقل قول
 
درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20