آسیب شناسی کودکان دارای نقص فیزیکی در روستا و راهكارها

 از آنجا که محیط روستا به گونه ایست که به شیوه سنتی خود  همچنان اداره می شود، به این خاطر یک سری از موضوعات را در فرهنگ خود یا نمی پذیرد یا برای پذیرفتن به زمان نیاز دارد.

در این صورت اگر کودکی در چنین موقعیت محیطی از لحاظ فیزیکی مشکل خاصی داشته باشد، آسیب هایی را تجربه می کند که ظهور اختلالهای روانی را برای کودک به دنبال دارد. این آسیبها می تواند اینگونه باشند :

۱- در روستاها این فرهنگ جاریست، کودکی که نقص فیزیکی دارد مضحکه همسالان خود می شود. این امر آسیب هایی را به دنبال دارد. به این صورت که کودک رفته رفته، اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و ممکن است نقشی که دیگران برای او انتخاب می کنند را در خود بپذیرد و آن نقش تحمیلی که از طریق محیط به او تزریق شده را، درونی کند .

درونی کردن نقش تحمیلی تزریق شده توسط محیط، سبب می شود تا توانایی ها و استعدادهای کودک به حد شکوفایی نرسد و آسیب شخصیتی را به دنبال خود بیاورد که موجب اختلال در شخصیت کودک می شود.

۲- آسیب دیگری که این کودکان را تهدید می کند گوشه نشینی و به دنبال آن افسردگی است. به این صورت که در گروههای همسن پذیرفته نمی شوند و این امر باعث می شود کودک خود را دور از جامعه بیاید. وجود افسردگی در این کودکان سبب آشفتگی افکار می شود و به دنبال آن این امکان وجود دارد که کودک مراحل مهم رشد را نتواند به خوبی پاس کند و در یک مرحله در جا بزند.

۳- آسیبهایی که برای کودک بوجود می آید او را در سنین بالاتر دچار مشکلات دیگری می کند، که ناتوانی در تصمیم گیری و  وابستگی مخرب می تواند یکی از نشانه های آن  باشد. زمانی فردی که در کودکی خود را طرد شده می پندارد با بزرگتر شدن، کمبود و یا تورم اعتماد بنفس را نیز همچنان به دنبال خود می کشاند و اینکه بتواند در موضوعی خاص تصمیم بگیرد کاری است بس دشوار. چون در طول عمر خود هیچ گاه دست به تجربه نزده و از این موضوع نوعی " ترس مرضی "  دارد. به دنبال عدم توانایی در تصمیم گیری خواه ناخواه مجبور می شود برای حل ناکامی ها و تعارضات خود به تجربه و ایده های دیگران متکی شود.از منظری دیگر می توان به این اشاره کرد که فرد در ابتدا سعی می کند این وابستگی ها را در محیط خانواده در میان پدر و مادر حل کند. اما در سنین نو جوانی و جوانی این امکان وجود دارد که فرد سعی می کند این خلا یا وابستگی های دوران کودکی را در گروههایی پر کند که میزان ریسک پذیری بالایی دارند ( اختلال در سلوک ). به این معنی که ممکن است فرد دچار  " سوء مصرف مواد " وغیره  شود.

۴- امکان بوجود آمدن بیماری های هیستری در این کودکان بسیار بالاست. به این صورت آسیبهایی که به دلیل نقص فیزیکی بر آنان تحمیل می شود حالتهای عاطفی آنان به جای اینکه به صورت " خود آگاهانه " خود را نشان دهد، اجبارا" مسیر خود را تغییر می دهند و منحرف می شوند. که اگر این امر رخ دهد و شدت یابد این احساسات و حالتهای عاطفی  " تبدیل " می شوند. به این معنی که، اضطرابهای روانی تغییر شکل می دهند و به یک  " عارضه جسمانی "  بدل می گردند. 

.

 راهکارهــا

 برای پیشگیری از ظهور آسیبهای روانی در این گروه از کودکان می توان راهکارهایی ارائه داد که عبارتند از:

 
 
 1 . دادن مسوولیت :

  به این صورت که خانواده کارهایی را بر حسب توان کودک به او  واگذار کند تا کودک بتواند مدیریت را تجربه کند و همچنین باعث رشد شناختی او شود. همین امر سبب می شود تا کودک از اینکه می تواند کاری که به او محول شده را انجام دهد احساس خشنودی کند و باعث اعتماد به نفسش می شود.

2 . انگیزه :

   خانواده باید از هر جهت تلاش کند نیروی انگیزه را در فرزند قوت بخشد. انگیزه نیرویی است بالقوه که نیاز به یک تلنگر دارد تا به نیرویی بالفعل تبدیل شود که اگر به آن حد برسد، موجبات پیشرفت را فراهم می آورد.

3 . ایجاد رابطه مناسب والد – فرزند :

   کودک شما به چیزی فراتر از یک پدر و مادر نیاز دارد. بدین جهت که حضور فیزیکال شما کافی نیست بلکه حضور شما باید همراه با احساس، عاطفه، عشق و محبت به او باشد.

 4 . رابطه کلامی مناسب :

   کودک روابط عاطفی را درک می کند. شما سعی کنید در زمان مکالمه با فرزند با لحن ملایم با او صحبت کنید. صدای خود را بالا نبرید. این ویژگی در کلام باعث می شود ارتباط مناسب بین شما و فرزندتان از هم گسیخته شود.

 5 . شناخت توانایی های کودک :

   با شناخت توانایی کودک می توان علاقه مندی او را یافت و بر روی همین علائق تمرکز کرد تا کودک شما، به حدی از شکوفایی برسد.

6 .والدین اصلی ترین پشتیبان کودک :

   هنگامی که کودک متولد می شود نخستین دریافتی که از جهان پیرامون در روانش شکل می بندد این است که از جایی گرم، راحت و نرم که همه چیز در اختیارش بوده به جایی سرد و نا امن  وارد شده که برای برطرف شدن کوچکترین نیازش باید رنج بکشد. این احساس ناخوشایند باحضور والدین تعدیل می شود و اگر والدین به این آگاهی نرسیده باشند که چگونه با کودک خود رفتار کنند، نتیجه رفتارش انسانی خواهد بود که جهان هستی را بیرحم و نا امن می داند، بدون هیچ تکیه گاهی. کوچکترین رفتار و گفتار والدین قوانینی را در ذهن کودک پایه ریزی می کند که تا پایان عمر همراه اوست.

7 . سازمان های روستایی :

   سازمان هایی از قبیل : مدارس، دهیاری و...... با  ارائه برنامه های فرهنگی، ورزشی، هنری و غیره می توانند این کودکان را با شرکت در این برنامه ها وارد یک محیط گروهی کنند. این امر به خودی خود سبب می شود که کودک اموری مانند :

    نقش همکاری، دوست داشتن، مسئولیت پذیرفتن، تفکر، ارتباطات اجتماعی، ارتباطات بین فردی، چگونگی مقابله با ناکامی ها، حل تعارضات، کشف استعداد، شناخت خود و ....  را تجربه کند و آنرا درک کند.

 منابعی که می توانید به آن مراجعه کنید :

101 پرسش و پاسخ درباره اختلا افسردگی کودکان     تالیف : دکتر لیندا چکرورتی

 روانشناسی رشد       تالیف : لورا برک   ترجمه : یحیی سید محمدی

آسیب شناسی روانی زندگی روزمره     تالیف : زیگموند فروید

 رضا قویدل )نوه دختری سید سلطان حسینی ایمنی( متولد سال1368 از شهرستان آمل. ایشان دانشجوی کارشناسی روانشناسی عمومی دانشگاه آزاد ساری و عضو انجمن روانشناسی ایران است. در مرکز توانبخشی بیماران مزمن اعصاب و روان "بهشت آیین آمل" نیز فعالیت و مشاور ه می دهد. از جمله تحقیقات و پژوهشهای وی،در زمینه های روانشناسیِ تفاوتهایِ فردی، اختلال در نقص توجه و  بیش فعالی در کودکان می باشد.