*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

از مه میترا تا بابل

 

 

 

 

مه میترا از ترکیب دو کلمه مَه به معنای بزرگ و میترا به معنای فروغ دوستی و مهربانی، راستی و درستی است (برزگر ، ج 1 : 13). برزگر دلیل نام گذاری این شهر را به مَه میترا، وجود آتشکده ای در این شهر می دانست که جایگاه میترا بود. وی در ادامه کلمه مامطیر و مامطیرا را معادل کلمه مه میترا در زبان عربی می داند (همان).

 

در محله برج بن که در مرکز شهر بابل است، گفته می شود که برج بزرگی وجود داشته که در بالای آن دو مجسمه و دو آتشکده قرار داشت که آتش آن همیشه در روز و شب برای دید مردم روشن بود. آتشکده دیگری به شکل هشت ضلعی در روستای روشن آباد وجود داشته که بقایای آن در محل به جای مانده است (صالح طبری ، 1387 : 32). امروزه محله هایی در بابل با نامهایی وجود دارد که نشان از وجود آیین مهر و مهر پرستی است. محل هایی مانند: خورشید کلا، روشن آباد، برج بن و ... از این دست محله ها هستند.

 

 

مه میترا در اوایل اسلام

در زمان ساسانیان برای دفاع در برابر بیابانگردان آسیای میانه از هورکانیه یا گرگان امروزی تا روستای سرکلاته و کار کنده کنونی دیواری همانند دیوار چین بنا نهادند. به تقلید از ساسانیان ابوالعباس توسی در سال 146 هـ دستور ساخت چهل مسلحه داد که حدود هفت عدد از این برجها از جمنو تا تریجه قرار داشتند که بی شک تعدادی از این مسلحه ها در شهر مامطیر وجود داشته که در ناحیه تاریخی پیشخوار بوده است (ملکشاهی و دیگران، 1379 : 150).

 

به گفته تاریخ نویسان از جمله ابن اسفندیار، مازیار در ممطیر حکومت می کرده است. وی قدرت خود را در سال 200 هـ به کمک مأمون عباسی به دست آورد. وی پس از قبول اسلام نام خود را به محمد ابوالحسن تغییر داد (همان: 152). زرین کوب قیام مازیار علیه اسلام و مسلمانان را در سال 224 هـ آورده است که تمام مساجد و اماکن مذهبی را ویران ساخت و مخالفان قیام خود را در بند کرد. سپس مازیار توسط برادر خود کوهیار به سامرا به اسارت برده شد و سرانجام کشته شد (زرین کوب ، 1330 :101 - 105).

 

 

مامطیر (ممطیر)

در کتب تاریخی که بعد از اسلام کتابت شده است از نام مامطیر یاد کرده اند. در برخی از کتب تا سال 345 ق از شهرهای مازندران فقط از شهرهای ساریه و آمل نام برده اند. در منابع اسلامی از شهر بابل به نامهای مامطیر، ممطیر و مامطیران نام برده شده است.

 

برای اولین بار ابن فقیه و ابن رسته در سال 290 ق از شهر ممطیر نام برده اند. در کتاب البلدان (ابن فقیه . 290 ق . ص 5) درباره بابل می نویسد که شهر ممطیر دارای مسجد و منبر است که در میان شهر ممطیر و آمل روستاهای آباد فراوانی وجود دارد. برزگر در بخشی از کتاب خود آورده است که در سال 169 ق برای اولین بار نام مامطیر در کنار شهرهایی مثل ساریه و ترنجه ذکر شده است که دارای سرباز هایی بودند (برزگر ، ج2 : 99 و 100) که این مطلب به دلیل نداشتن منبع دقیق توسط خود اردشیر برزگر، معتبر نیست. از دیگر مؤلفان در قرن چهارم هجری می توان به اصطخری اشاره کرد که در کتاب مسالک و ممالک در نقشه ای از طبرستان شهرهای ممطیر، ترجی و میله را در بین آمل و ساریه قرار داد (اصطخری ، 340 هـ : 70 و 71). در سفرنامه ابن حوقل در نقشه ای از این کتاب از شهر مامطیر یاد شده است که این شهر را در میان دو شهر ساریه و میله قرار داده است (ابن حقول، 367 هـ : 126). در کتاب حدودالعالم مامطیر را شهری با آب های روان دانست که مردم آن به دلیل وجود کشتزارها به حصیر بافی مشغول بوده اند (حدودالعالم، 372 هـ : 397). مقدسی شهر مامطیر و ممطیر را دو شهر جداگانه دانست. وی مامطیر را به طور مفصل مورد بحث قرار داد (مقدسی ، 375 هـ : 519).

 

ابن اسفندیار آورده است که شهر مامطیر از نظر امام حسن دلگشا و زیبا آمد و دستور ساخت بناها و عماراتی را داد که برخی توسط محمد بن خالد و برخی هم توسط مازیار بنا گردید (ابن اسفندیار ، 613 هـ: 73). او بر این باور بود که نام مامطیر به دستور حسن بن علی نام گذاری شده است که توسط اولیاءالله آملی در کتاب تاریخ رویان و دکتر زریاب خویی رد شده است.

 

مامطیر در بین دو شهر ساریه و آمل قرار داشت که هر دو شهر دارای قدرتهایی بودند که تغییر و تحولات در این دو شهر در مامطیر تأثیر گذار بود. از قرن سوم هجری در وقایع تاریخی از نام مامطیر یاد شده است که این امر با روی کار آمدن داعی کبیر است. در طی سالیان مامطیر رو به آبادی و وسعت گرفتن رفت. یاقوت حموی در کتاب خود آورده است که: «مامَطیر به فتح المیم الثانیه و کسرالطاء» که این جمله به بررسی و دلیل نام گذاری مامطیر پرداخته است و حموی در این کتاب مامطیر را از نقاط مهم و معتبر طبرستان به حساب آورده است (صالح طبری، 1387: 33). پس از فروپاشی دولت های زیاری و بویهی، طبرستان به دست دولت سلجوقی و ترکان افتاد و دولتهای محلی ظاهرا خاموش شدند و قدرت را واگذار کردند. در چهار شوال 606 هـ ابوالرضا مامطیری، رستم را که از سرداران حکومت وقت در آن زمان بود کشت و خود به قدرت رسید. حکومت خوارزمشاهیان که در ولایات جنوبی دریای مازندران نفوذ داشتند به احتمال زیاد در قتل ابوالرضا مامطیری نقش مهمی داشتند (ملکشاهی و دیگران ، 1379: 156).

 

 

حمله مغولان

مرعشی سال حمله و نفوذ مغولان به مازندران را 617 هـ گفته است که به گفته او مهمترین شهرهای آن زمان طبرستان، استرآباد و آمل بوده است (مرعشی ، 881 هـ : 25). مغولان در استرآباد و مازندران و رستمدار خرابی های زیادی بر جای گذاشتند و به قتل و خونریزی پرداختند. ملکشاهی علت گمنامی مامطیر را طی یک صد سال، تخریب بیش از حد مغول بیان کرده است. درباره هجوم مغول باید گفت که با یورش مغولان شهرهای مامطیر، تریجه، رودبست و ارم به کلی ویران شدند (ملکشاهی و دیگران، 1379: 157).

 

 

بار فروش ده

با نابودی مامطیر و وقفه صد ساله در سده هشتم و در زمان حکومت مرعشیان نام بار فروش ده بر مامطیر نهاده شد. دومرگان در یاداشتهای خود می نویسد که نام بارفروش ده از افسانه های محلی برگرفته شده است. ابن اسفدیار روستای بارفروش ده را در محل سابق مامطیر می داند (ابن اسفندیار، 613 هـ: 27 و 28). چندی نگذشت که بارفروش ده از لحاظ نظامی و سیاسی مهم شد. در سال 763 هـ جنگی بین کیائیان و سادات مرعشی در نزدیکی باول رود به وجود آمد که موجب پیروزی سادات مرعشی شد که پس از پیروزی میر بزرگ به بارفروش ده وارد شد (صالح طبری، 1387: 35). نخسین کسی که نام بارفروش ده را ضبط کرد، سید ظهیرالدین مرعشی بود. در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران آمده است که: «او از مامطیران ـ که اکنون بارفروش ده مشهور است ـ گذشتند و به کنار باول رود لشگرگاه کردند» (مرعشی، 880 هـ: 187). تیمور در سال 794 هـ برای مدتی مازندران را فتح کرد حکومت سادات مرعشی را متوقف کرد ولی سادات مرعشی پس از مرگ تیمور دوباره بر سر کار آمد (صالح طبری، 1387: 36).

 

در سال 1006 هـ شاه عباس صفوی به حکومت خودمختار طبرستان پایان داد و این استان از جمله بار فروش ده را ضمیمه حکومت مرکزی کرد (همانجا : 37). در زمان شاه عباس صفوی جاده ای معروف به جاده شاهی به بارفروش ده ساخته شد که بعدها در زمان رضا شاه پهلوی به جاده علی ٱباد تغییر نام یافت. شاه عباس در محله ای به نام دزک چال و در دریاچه ای عمارتی برای خود بنا کرد که به بحر ارم معروف شد (ستوده، 1375، 189 - 195). در زمان شاه طهماسب بارفروش ده برای اولین بار دارای سکه خانه شد و در آن جا سکه هایی به نام پادشاه صفوی ضرب می کردند (همان جا: 186).

 

 

بار فروش

رفته رفته بار فروش ده توسعه و رونق فراوانی یافت به طوری که تاریخ دقیقی از شهر شدن بار فروش در دست نیست. پس از شاه عباس دوم، یعنی از سال 1077 هـ تا زمان نادر شاه افشار نام این منطقه از بار فروش ده به بار فروش تغییر کرد. از دوران زندیه یعنی در سال 1160 هـ نام بار فروش بر این شهر اطلاق شد (صالح طبری، 1387: 38). برای اولین بار که از بارفروش در کتب نام برده شده است نسخه خطی تاریخ طبرستان و رویان و مارندران به تالیف مرعشی، که توسط ابراهیم بن اسماعیل که در چهار شنبه 28 محرم 1097 به خط نستعلیق است، بود. منبع بعدی که نام بارفروش را آورده است کتاب مختصر تلخیص المفتاح، تالیف سعدالدین مسعود تفتازانی است که در آخر کتابت نسخه خطی کتاب خود شهر بارفروش را محل تحریر ذکر کرد (صالح طبری، 1387: 38 و 39). رابینو در کتاب خود از بارفروشی می نویسد که در محل سابق شهر مامطیر بنا شده است (رابینو، 1334هـ : 82). اردشیر برزگر نام بارفروش ده را در سده سیزدهم یعنی در زمان پادشاهی فتحعلی شاه قاجار به شهر بارفروش نسبت داده است (برزگر، ج 1: 13). در سال 1135 ق دولت صفوی به دست محمود افغان برافتاد. ولی طبرستان و گیلان از تعرض افغانها در امان ماند. پسر شاه سلطان حسین صفوی، تهماسب میرزا برای به قدرت رسیدن مجدد مدتی را در طبرستان از جمله بارفروش سپری کرد. در این زمان سردارش نادر، افغانها را از ایران بیرون راند. پس از به قدرت رسیدن نادر شاه افشار بارفروش مدت کوتاهی روی آرامش دید و سپس در تاریخ 28 صفر 1154 در جنگلهای بارفروش قصد جان نادر را کردند و وی در تاریخ 1160 در قوچان به قتل رسید.

 

پس فروپاشی افشاریه حکومت زندیه وارد کار شد و به قدرت رسید. در این زمان و به مدت 8 سال یعنی در سال 1172 آقا محمدخان قاجار در شهرهای طبرستان حکومت می کرد که خارج از حکومت مرکزی بود. وی در جنگی با شیخ علی خان زند شکست خورد و کشته شد و بدین سان مازندران توسط حکومت زندیه فتح شد و مرکز حکومت از ساری به بار فروش انتقال یافت. محمدحسن خان در شهر بارفروش پلی زیبا بر روی رودخانه باول رود بنا نهاد که این پل امروزه هم وجود دارد و به نام پل محمدحسن خان شهرت دارد (صالح طبری، 1387: 41). در سال 1180 هـ حکمران مازندران در بارفروش به قتل رسید و این خبر به گوش کریم خان زند رسید. وی مهدی خان، پسر محمد خان را حکمران تبرستان کرد (همانجا: 42).

 

در تمامی درگیری های خاندان قاجار با زندیه مردم بارفروش از خاندان زندیه و سران آن حمایت کردند. سرانجام کریم خان زند در سال 1193 هـ در شیراز و در خواب به قتل رسید و قدرت مرکزی به دست آقا محمد خان قاجار رسید. در این زمان مرکز ایالت مجددا به ساری انتقال یافت (ملکشاهی و دیگران، 1379: 166). آقا محمدخان به بارفروش آمد و در عمارت بحر ارم ساکن شد. بعد دو سال یکی از برادران آقا محمدخان به بارفروش هجوم آورد و بحر ارم را به آتش کشید و آقا محمدخان را در بندپی زندانی کردند. مرتضی خان در همین سال مجدداً به بارفروش لشگرکشی کرد و با رضاقلی خان جنگید و پیروز شد. وی بعد از پیروزی روانه بندپی شد و آقامحمد خان را آزاد نمود. آقا محمد خان پس از آزادی تجدید سلطنت کرد ولی به خاطر سختی هایی که در شهر بارفروش کشید مردم بارفروش را مورد خشم و خشونت خود قرار داد و از رونق بازار و رواج تجارت این شهر کاست و در آن خرابی به وجود آورد (نیاکی و حسین زاده، 1383: 142 تا 144).

 

پس از قتل آقامحمد خان قاجار قدرت به فتحعلی شاه رسید و شهر بارفروش دوباره رو به آبادانی گذاشت و رفته رفته پیشرفت کرد که در اکثر سفرنامه ها از بارفروش به عنوان شهری آباد یاد شده است. همچنین فتحعلی شاه از بارفروش یک زن برای خود برگزیده بود. در زمان پادشاهی فتحعلی شاه صدراعظم او به آبادانی و عمران بارفروش اهمیت زیادی می داد زیرا خود یک بندپی ای بود. طی سالیان بعد دچار بلاهایی از جمله وبا و طاعون و زلزله گردید (ملکشاهی و دیگران، 1379: 169 و 170). فریزر سیاح انگلیسی در دو سفر خود به ایران از بارفروش دیدن کرد که در سفرنامه اول خود در سال 1823 م از شکوه و عظمت بارفروش و بندر تجاری آن می گوید ولی در سفرنامه دومش در سال 1833 م درباره وبا و طاعونی سخت و تغییر مسیر تجاری سخن می گوید.

 

در سال 1325 مسجد جامع بابل توسط زلزله ای تخریب می شود که فتحعلی شاه دستور به ساخت مجدد بنا می دهد که پس از ساخت آن کتیبه ای ساخته و در مسجد نصب می گردد؛ با این مضمون که مسجد پس از آمدن زلزله تخریب شده و شاه دستور به ساخت آن داده که توسط صدراعظم آن مورد پیگیری و ساخت قرار گرفت (ستوده، 1375: 201).

 

پادشاهی به ناصرالدین شاه رسید. وی در طول سالیان پادشاهی خود سفرنامه ای نوشت که طی ده سال دوبار از بارفروش دیدن کرد. در سفرنامه اول خود در سال 1282 هـ از بارفروشی می نویسد که چند روزی را در این شهر سپری کرده که از علما و بحر ارم که ار عمارات شاه عباس صفوی بوده دیدن کرده و به توصیف آن پرداخت. قبل از خروج از بارفروش دستور به آبادانی بیشتر این شهر را صادر کرد. در سفرنامه دوم خود در سال 1292 هـ  بارفروش را دارای خیابانهای سنگ فرش شده و تمیز دانست و از بناهایی مثل آستانه و خانه ملک التجار نام برد (صالح طبری، 1387: 48 تا 51). در دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بارفروش سکه هایی با کیفیت نامناسب و ضعیف ضرب می کرد که ملگنوف در سفرنامه خود از آن توصیفی نوشته است (ستوده، 1375: 186). از دیگر اقدامات ناصرالدین شاه می توان به تاسیس اداره پست در سال 1296 هـ و تاسیس بانک شاهنشاهی در سال 1306 هـ اشاره کرد که این عمل به خاطر رونق بازرگانی در این شهر بود (ملکشاهی و دیگران، 1379: 177). از مهمترین اتفاقات در دوره سلطنت ناصرالدین شاه می توان به تشکیل گروه بابیه اشاره کرد که توسط ملا حسین بشرویه ای و 200 تن از پیروانش در بابل به وجود آمد که در کاروانسرای سبزه میدان سکنا گزیدند. محمد علی بارفروشی و پیروانش به این گروه پیوستند که سرانجام در سال 1313 هـ پس از جنگهای پی در پی توسط ولیعهد و سلیمان خان افشار از بین رفتند و تمامی اعضای بابیه یا تیرباران شدند یا آنان را سر بریدند. قدرت به دست مظفرالدین شاه رسید و بارفروش مجدداً آشوب و غوغا را مشاهده کرد. ولی این بار میان که شیخ کبیر و علی قلی خان ظهیرالدوله که در دو جبهه مقابل هم بودند که پس از مدتی این آشوب با دخالت حکومت مرکزی فروکش کرد (همان).

 

در زمان مظفرالدین شاه در ایران زمزمه آزادی خواهی به وجود آمد که در بارفروش جامعه ای به نام جامعه آدمیت به وجود آمد و به سرعت هوادارانی برای خود دست و پا کرد که سرانجام در سال 1285 ش دستور حکومت مشروطه صادر شد و از بارفروش دو نماینده برای مجلس مشروطه معرفی شدند. قدرت به محمدعلی شاه رسید و حکومت مشروطه با به توپ بستن مجلس نابود شد. ولی با گسترش آشوبها در پیامد این عمل جنبش آزادی خواهی بالا گرفت و سلطنت محمدعلی شاه قاجار به پایان رسید.

 

در دوره احمد شاه قاجار سه سفرنامه در دست است که در یکی از آنها در سال 1331ق به نوشتار غلامحسین افضل ملوک کرمانی آمده که شهر بارفروش شهری زیبا و خوش وضع است. در سفرنامه رابینو از بارفروش به عنوان بزرگترین شهر و مرکز عمده تجارت یاد کرده است. در آخرین سفرنامه جان ویشارد که از سالهای 1309 تا 1338 در ایران بود از بارفروش دیدن کرده و در سفرنامه خود از گلهای نیلوفر آبی و بحر ارم فراوان یاد کرد.

 

پس از جنگهای داخلی فراوان و از بین رفتن آخرین پادشاه قاجار قدرت به رضا شاه رسید. وی پس از به قدرت رسیدن در سال 1308 اولین سینمای بارفروش به نام اهورامزدا را تاسیس کرد. وی در طول دوره سلطنت خود در بارفروش سه سینما بنا کرد (همان جا: 187). از دیگر اقدامات رضا شاه می توان به نوسازی و عریض کردن بازار شهر اشاره کرد که در سال 1309 و به سرپرستی چراغعلی خان امیر اکرم فرماندار بارفروش انجام شد (همان جا: 185). رضاشاه در بابل ساختمانهایی مانند ساختمان شهرداری، شهربانی، پست و تلگراف و... را بنا نهاد که برخی از ساختمان ها هنوز هم پا بر جا است.

 

 

بابل

در کتب مختلف درباره تغییر نام بارفروش به بابل نظریات زیادی داده شده که از 1306 تا سال 1316 بحثهایی درباره این تغییر نام وجود دارد. در تاریخ 1307 مردم بابل از رضاشاه خواستار این بودند تا نام بارفروش را به شاهپور تغییر دهد که ناموفق بود (نیاکی و حسین زاده، 1383: 292). منوچهر ستوده در کتاب خود این تغییر نام را در سال 1306 می داند که به دستور رضاشاه پهلوی صورت گرفت (ستوده، 1375، 180).  ولی دیگر کتب این نظریه را رد می کنند و سال دقیق این تغییر را 1310 می دانند (صالح طبری، 1379، 71، ملکشاهی و دیگران، 1379: 185، نیاکی و حسین زاده، 1383: 292، برزگر، ج 1: 13).

 

روزنامه اطلاعات در اول آذرماه سال 1310 شمسی در روزنامه خود از نام بابل استفاده می کند که نام بارفروش را در داخل پرانتز در کنار آن آورده است (صالح طبری، 1379، 72). در اسفند 1310 تصویب شد که نام بارفروش به بابل تغییر یابد که این امر از آغاز سال نو، فرودین 1311 اجرا شد و بارفروش به بابل تغییر نام داد (نیاکی و حسین زاده، 1383: 292). دلیل این نام گذاری به خاطر رودی بود که از کنار شهر بارفروش می گذشت که به باول رود معروف بود که دیگر بابل رود شده بود. بابل از سال 1310 تا به این روز با همان اسم بابل (شهر بهار نارنج) باقی مانده است.

 

 

 

 

 

منابع:

ابن حوقل (1366)، سفرنامه ابن حوقل (ایران در صوره الارض)، ترجمه جعفر شعار، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، تهران.

ابن فقیه (1349)، البلدان (بخش مربوط به ایران)، ترجمه ح.مسعود، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران.

اصطخری، ابواسحاق ابراهیم بن محمد(1340)، صورالاقالیم و المسالک الممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

برزگر، اردشیر (1380)، تاریخ تبرستان – پیش از اسلام، تصحیح و پژوهش: محمد شکری فومشی، جلد اول، نشر رسانش، چاپ اول.

ستوده، منوچهر (1366)، از آستارا تا استر آباد، آثار و بناهای تاریخی مازندران شرقی، جلد چهارم، اداره کل انتشارات و تبلیغات، چاپ اول، زمستان.

مرعشی، ظهیرالدّین (1361)، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش محمد حسین تسبیحی، تهران، انتشارات شرق، چاپ دوم.

حدودالعالم الی المشرق الی المغرب، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، سال تألیف 372 ه.ق.

ابن اسفندیار، بهاءالدین محمد (1320)، تاریخ طبرستان، جلد اول، به تصحیح عباس اقبال آشتیانی، تهران، کلاله خاور.

نیاکی، جعفر (1383)، بابل (شهر زیبای مازندران)، جلد اول، تهران، انتشارات سالمی، چاپ دوم.

صالح طبری، صمد (1387)، بابل سبزه دیار، بابل، انتشارات بهارنارنج، چاپ دوم.

زرین کوب، عبدالحسین (1330)، دو قرن سکوت، تهران، انتشارات لیسانسیه های دانشسرای عالی، چاپ اول.

ملکشاهی، غلامرضا (1379)، بابل شهر بهار نارنج، تهران، انتشارات چشمه، چاپ اول.

رابینو، یاسنت لوئی (1389)، مازندران و استرآباد، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.

 

 

 

به قلم: مسیح شیرافکن

 

ارسال نظر

وبسايت روستا مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است و از انتشار نظراتی که حاوی توهین یا بی‌احترامی به اشخاص حقيقي يا حقوقي و موارد مغایر با قوانین كشور باشد معذور است.

کد امنیتی
بارگزاری مجدد

درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20