حكايت پلنگ و سه برادر، از افسانه تا واقعيت
در سال 1331 هجري شمسي در روستاي ايمن آباد حادثه اي رخ داد كه بسياري از مردم روستا، شاهد اين ماجرا بودند. حكايتي كه پس از گذشت شش دهه، همچنان در محافل مختلف از آن سخن فراوان گفته مي شود. آنانكه نديده اند و از زبان نديده ها مي شنوند آنرا افسانه مي خوانند و آنانكه آنروز حادثه را به چشم ديده اند، شنوندگانشان بر اين رخداد هيجان انگيز و ماندگار، باور دارند.
پس از اين رخداد ماندگار، ضرب المثل و يا زبانزدي را مردم روستا بر زبان مي راندند كه جالب مي نمايد، و آن اينكه:
پلنگ مردم جا نترسنه، سه تا برار جا ترسنه!
پلنگ وحشي از جمعيت زياد هراسي ندارد بلكه از جمعيت حتي سه نفره اي مي هراسد كه تا پاي جانشان بر عقيده اي پايدارند.
حكايت پلنگ و سه برادر به نام هاي حسن، حسين و ولي اله نجفي
حكايتي ماندگار از قدرت ايمان و شجاعت، قدرت خواستن و قدرت فدا شدن براي هم، بينشي عميق از تقابل انسان با طبيعت حيوان وحشي، حكايت برادراني كه اگر پلنگ از پا در نيايد خودشان فنا مي شوند و پيامد آن امنيت و آسايش مردمي است كه خواب شبانه را از آنان خواهد گرفت.
در دهه 1330 زماني را به خاطر آوريم كه حتي يك چراغ در خيابان اصلي يا كوچه اي در شب روشن نبود. شب بود، ظلمات بود و پلنگي گرسنه، پشت بيشه اي مخفي.
بجاي نوشتار اين ماجراي شنيدني، وحشت آور و در عين حال ماندگار و پر از هيجان، بر آن شديم تمامي داستان را از زبان تنها بازمانده نبرد سه برادر با پلنگ، يعني ولي اله نجفي (1314_1395) بصورت فايل صوتي تقديم شما عزيزان كنيم.
فايل صوتي را بشنويد....
تهيه و تنظيم: عسكري اميني ايمن آبادي _ 1392
ارسال نظر
نظرات
لینک دانلود فایل صوتی کجاست؟
وبسايت روستا:
زير عكس هاي سه برادر.