*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

انسان شناسی آسیب های روزمره(20): ظاهربيني

 

آسيب هاي اجتماعي جامعه نه تنها از دغدغه هاي مهم انديشمندان علوم اجتماعي بلكه دغدغه ي هر انساني مي باشد كه در ايران، مازندران، بابل، روستاي مان ايمن آباد و كروكلا و هر كجاي دنيا كه زندگي مي كند. همه ي ما از اين دغدغه ها نالانيم و چه بسا ساعت ها درباره ي آن سخن مي گوئيم و ابراز نگراني مي كنيم اما دريغ از اينكه خودمان نيز اسير چنين آسيب هايي هستيم و جالب اينجاست كه خودمان هم خبر از اين مهم داريم. اما انگار غذاي روز مره ي ما شده است. آسيب هايي كه در روستاي مان ايمن آباد و كروكلا نيز فراوان به چشم مي خورد.

 

در سلسله گفتارهايي در خصوص آسيب هاي روزمره از جمله موضوعاتي چون: دروغ، خودشیفتگی، چاپلوسی،خودنمایی، بدگویی، حسادت،  گزافه گویی، بدبینی، تن آسایی،خویشاوند سالاری، بلاهت، زن ستیزی، زورگویی، خیالبافی، نوکر صفتی، بی ادبی، ریاکاری،خرافه پرستی و و و مواردي از اين دست به بررسي آن خواهيم پرداخت.

 

 

 

 

تاریخ اندیشه و ادب ما، آکنده از لزوم نوعی تحقیر و گریز از «ظاهر» و برعکس  توجه و اهمیت دادن به «باطن» است. به گونه ای که شاعران عارف ما و در راس آنها، مولانا، ابایی از آن نداشته اند که در مقدس ترین  پدیده های زندگی نیز، بر جدا کردن و دور انداختن ظواهر و بر ارزش دادن ِ صرف به محتوا ها و باطن این پدیده ها، تاکید کنند.

از این رو در زبان فارسی و اغلب زبان های اروپایی با واژگانی روبرو می شویم همچون «ظاهر پرستی»، «ظاهری» ، «تظاهر» ، «ظاهر خوش خط و خال» و غیره.  در ادیانی چون مانویت، تضاد  ظاهر /  باطن ، یا برون / درون به حداکثر خود رسیده و هر اندازه ظاهر را «فریبنده» ، «وسوسه کننده» ، «شیطانی»، «سطحی » و ... می پنداشتند ، باطن را «پر بار» ، «عمیق»، «آگاهی بخش»، «رها کننده» و «خدایی» ، فرض می کردند: بدن، زندان روح به حساب می آمد  و از همین رو تصور می شد که باید با زجر دادن بدن و جلوگیری از هر لذتی، این زندان را شکست و به روح فرصت رهایی داد.

وقتی این رویکردها با  باورهای دیگر یک جامعه، نظیر «زن ستیزی» و «مرد سالاری» پیوند می خوردند، روشن است که زنان را در مقوله «ظاهر» و همراه با صفات فریبنده و  مکار و سطحی  و بی مغز، جای می دادند و مردان را در مقوله «باطن » و همراه باصفاتی چون «تودار»، «متفکر»، «پاک» و «بی آلایش».

هم از این رو زیبایی زنانه در تاریخ زیبایی به یک زیبایی ظاهری و اغوا کننده، گناه آلود و فریبکار و تو خالی از یک سو و  یک زیبایی  «درونی»، پاک و عمیق و به دور از ظواهر تقسیم می شده است.

 

 

با وجود این، در آسیب شناسی ِ روزمرگی در جوامعی همچون جامعه خود، می توانیم به سهولت شاهد غلبه پدیده های ظاهری بر پدیده های باطنی  باشیم. و به صورتی که  در بحث درباره «خودنمایی» گفتیم، افراد نه تنها دیگر ابایی از برجسته کردن ظاهر و ظواهر در اکثریت  رفتارهایشان و حتی مقدس ترین آنها ندارند، بلکه  به صورت  نظام مندی،  ارزش ها را از حوزه باطن به حوزه ظاهر منتقل کرده اند. 

بدین ترتیب هر روز شاهد آن هستیم که کنشگران اجتماعی به دلیل ظاهر «ناپسند» خود تقبیح می شوند یا باز به دلیل ظاهر «آراسته» خود، تمجید. برعکس، در آنچه مربوط به اعتقادات درونی و عمیق آنها می شود، هیچ معیار و سندی را برای پذیرش باطن، جز ظاهری هر چه سطحی تر نمی پذیرند. و حتی از این هم بدتر به گونه ای آسیب زده و آسیب زا،  حاضرند  باطن غیر قابل دفاع و پست و به دور از ارزش افراد را به سود ظاهر «آراسته»  و یا دستکم «مقبول» آنها از یاد ببرند.

 

این امر را نمی توان و نباید اتفاقی دانست آن هم در جامعه ای  چون جامعه ما که از لحاظ فرهنگی  و به دلایل تاریخی  ریشه گرفته از نفوذ مانویت چنین موضع گیری هایی روشن علیه ظاهر و به سود باطن داشته است. هم از این رو به نظر می رسد که این چرخش رفتاری که امری  احتمالا «مدرن» به حساب می آید، در جامعه ما و در اغلب جوامع جهان در شرایطی به وجود می آید  که فرایند دموکراتیزه شدن آنها با انقلاب صنعتی و انقلاب سیاسی، مجموعه های اجتماعی را در قالب  کنشگرانی برابر و یکسان تعریف می کند  و از این نیز بالاتر  ابزارهایی را در اختیار آنها قرار می دهد که این برابری را به وسیله آنها به یک «ظاهر» یکسان و برابر تبدیل شوند. جامعه مدرن به این ترتیب  با ارزش بخشیدن به «ظاهر» در سازوکاری که به صورتی سنی  میان ظاهر و باطن  وجود داشت، بلکه با جایگزین کردن ظاهر به جای باطن می تواند  اهداف پیش بینی شده یا ادعایی خود را به واقعیاتی  که  قابل «مشاهده» هستند، تبدیل کند.

 

کنشگران مدرن، به یکدیگر  در ظواهر  یعنی در اشکال قابل مشاهده نزدیک می شوند و همگی در یک ظرف یکسان به نام «روزمرگی » قرار می گیرند.  بدین ترتیب آرمان دموکراتیک به نظر تحقق یافته می آید.  و البته  این امر تبعاتی منفی نیز در بر دارد  آن اینکه تمایل به  «تمایز» یافتن و یا نپذیرفتن  قاعده بازی دموکراتیک باید هر چه بیشتر در سطح بدن یا ظاهر فردی افراد و  در هنجار شکنی در سطح زمان روزمره صورت بگیرد.

خروج از ظاهر «مناسب» و عدم اطاعت از زمان های «به رسمیت شناخته شده» اشکال این شورش ها در برابرنظم تحمیل شده جدید هستند، شورش هایی که یا در جهت تمایل به دموکراسی بیشتر در قالب رهایی و نه یکسان شدگی  و یا علیه دموکراسی برای اشرافیت بیشتر انجام می گیرد.

 

در زندگی روزمره و در آنچه شرایط مدرنیته نامیده می شود، بنابراین گرایشی، تردید ناپذبر به جایگزینی  شکل ها به جای محتواها وجود دارد، زیرا شکل ها با سرعت و شتابی بسیار بیشتر و با میزان انرژی بسیاری کمتری (زیرا بسیار سطحی تری) قابل شناسایی و وارد شدن در  قالب های تحلیلی برای نتیجه گیری های کاربردی  بالافصل و کوتاه مدت دارند.

اما در این میان پرسش آن است که چرا موقعیت های پیرامونی و برای نمونه  در موقعیتی همچون ما، ظاهر بینی چنین  گسترش یافته در حالی که در موقعیت توسعه یافته  این امکان وجود داشته است که چنین فرایندی را  کنترل و حتی خنثی کنند. چرا دیگرانی (به ویژه در میان غربی ها که ما متهم به  سطحی بودن می کنیمشان) کمتر در بند  تظاهر هستند و کمتر  شکل ظاهری را تنها مبنای اندیشه ها و قضاوت های خود قرار می دهند (مثلا اینکه یک فرد چه عناوینی دارد، چه لباسی پوشیده است، کدام ظواهر قدرت ملموس را نشان می هد؟...)  ما برعکس چنین در برابر ظواهر بی اختیاریم و به سرعت تحت تاثیر آنها قرار گرفته و بنابراین  همچمنان در سطح باقی مانده و از تفکر عمیق باز می مانیم: به باور ما دلیل این امر  نسبت مستقیمی با عمق و واقع بینی درکی دارد که یک جامعه از موقعیت های گذشته، کنونی و آینده خود دارد؛ هر اندازه این درک  ناقص تر، اسطوره ای تر، دورتر از واقعیت، و تبیین یافته بر اساس تخیلات و آرزوهای بی پایه باشد، چنین جامعه ای  چاره ای ندارد جز آنکه نبود واقعیت در عمق را با ساختن لایه ای «به ظاهر» واقعی در سطح، جبران کند و با این لایه تلاش کرد خود و دیگران فریب دهد.

روشن است که این فریب دادن ولو به صورت ناخود آگاه انجام بگیرد، قدرت چندانی برای تداوم یافتن نداشته و تاثیر آن کوتاه مدت است اما پس از از میان رفتن این تاثیر، کنشگران را با موقعیتی از افسردگی و نومیدی روبرو می کند، در این حال کنشگران تلاش خواهند کرد با افزایش هر چه بیشتر  تظاهر، این امر را جبران کنند، اما  دیر یا زود این فرایند سرانجامی نخواهد داشت جر آنکه به  بن بست های اخلاقی و ارزشی و سقوط آنها منجر شود. 

 

 

 

 

 

 

منبع: انسان شناسي و فرهنگ

 

 

 

ارسال نظر

وبسايت روستا مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است و از انتشار نظراتی که حاوی توهین یا بی‌احترامی به اشخاص حقيقي يا حقوقي و موارد مغایر با قوانین كشور باشد معذور است.

کد امنیتی
بارگزاری مجدد

درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20