*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

بررسی تأثیر حیوانات بر ضرب المثل‌های مازندرانی

 

 

این گزارش به عنوان بخشی از کار کلاس کارشناسی ارشد خانم معصومه یداله پور، در درس مباحث ویژه ناصر فکوهی در بنیاد ایران شناسی می باشد. با توجه به اینکه موضوع مقاله درباره ی بررسی تأثیر اقلیم بر ضرب المثل‌های مازندرانی بوده است اما ضمن تقدیر و اجازه از خانم یداله پور، بخشی از آن را که با شرایط فرهنگی و اقلیمی مردم روستای ایمن آباد و کروکلا در سال های نه چندان دور اجین بوده است یعنی تاثیر حیوانات بر ضرب المثل های مازندرانی تنظیم نمودیم که از نظر می گذرانیم.

 

 

اشخاصی که به تاریخ ایران آشنا هستند، می‌دانند که منطقه مازندران در گذشته طبرستان نام داشته و به واسطه داشتن کوه‌های بلند و جنگل‌های انبوه و موقعیت خاص جغرافیایی از دیگر مناطق ممتاز بوده‌ است. از‌ آنجا که اقلیم هر منطقه بر ساختار فرهنگی، اجتماعی، اندیشه‌ها و شیوة زندگی مردم، بسیار تأثیر گذار ‌بوده‌ است برای شناخت هر قوم و قبیله‌ای باید فرهنگ فولکلور آن را مورد مطالعه قرار داد.

فولکلور نیز کلمه‌ای است مرکب از دو جزء: یکی folk ، دیگری lora و معنی آن دانش عوام است.

 

یکی از مواردی که می توان آن را جزء فرهنگ عوام دانست، مَثل‌ها هستند که به گفته برخی از دانشمندان، قدیمی‌ترین اثر ادبی بشر است و نماینده مفهومی است که عامه افراد یک ملت از هر طبقه و هر صنف بدان معتقدند و اگر جز این باشد مَثل نیست. در این مقاله سعی بر آن است تا بتوانیم تأثیر اقلیم را بر مَثل‌های مازندرانی بررسی کرده و جایگاه موقعیت جغرافیایی مازندران را در زمینه فرهنگ عوام نشان دهیم. این تحقیق در سه فصل تنظیم شده که فصل اول شامل کلیات تحقیق می‌باشد فصل دوم به بررسی تأثیر اقلیم بر ضرب‌المثل‌های مازندرانی به‌صورت جداگانه می پردازد که با معادل، برگردان و آوانگاری همراه می‌باشد. فصل سوم نتیجه‌گیری و فهرست منابع و مأخذ را در بر دارد.


این تحقیق به بررسی تأثیر اقلیم بر ضرب‌المثل‌های مازندران اختصاص دارد. امثال و حکم در واقع از اندام‌های اصلی هر زبان به‌ شمار می‌آید زیرا چکیده افکار و عقاید ملت‌هاست و افکار و عقاید طبعاً متأثر از اوضاع اجتماعی خواهد بود. از آنجا که منطقة جنوبی دریای خزر به علت وضع طبیعی و شرایط اقلیمی خاص، کمتر در معرض نفوذ اقوام بیگانه قرار گرفته‌است، بیشتر از بخش‌های دیگر ایران از اندیشه‌ها و پندارهای کهن ایران بهره‌مند است بنابراین مَثل و ضرب‌المثل‌های آن در بازیابی آن اندیشه‌ها بدون تأثیر نخواهد بود.

 


ضرورت و اهمیت تحقیق:
برای شناخت مردم هر قوم باید فرهنگ عامة آن‌ها را مورد بررسی قرار داد. مطالعة آداب و سنت‌ها و آیین جشن‌های مذهبی و ملی، عقاید و عادات، قصه‌ها و افسانه‌ها، امثال و ترانه‌ها و اشعار و لالایی های آن‌ها، ما را به احوال و افکار و ذوق و هنر و روحیات آن مردم آشنا می‌سازد. این تحقیق از این‌روی اهمیت دارد که با شناخت از فرهنگ عامه یا فولکلور محلی یک منطقه، به بسیاری از نکته‌های دقیق ادبی، اخلاقی، اجتماعی و انتقادی و حوادث آن زمان و طرز زندگی و عادات و رسوم و تخیلات و نوع اندیشه‌های آن آگاه شویم.

 

هدف از این تحقیق نشان دادن نقش و تأثیر شرایط طبیعی و اقلیمی مازندران بر فرهنگ فولکلور محلی با بررسی و تفکیک ضرب‌المثل‌ها همراه می‌باشد.

 


سؤالات تحقیق:


1- آیا اقلیم بر ضرب‌المثل‌های مازندران تأثیری داشته‌است؟


2- آیا منطقه مازندران به دلیل شرایط ویژه جغرافیایی، نسبت به دیگر بخش‌های ایران از اندیشه‌های کهن ایرانی بهره‌مند بوده‌است؟


3- آیا می‌توان با بررسی مثل‌های یک منطقه به بسیاری از نکته‌های اخلاقی، اجتماعی، ادبی آن منطقه پی برد؟


4- کدام‌یک از موارد اقلیمی بر ضرب‌المثل‌های مازندران تأثیر بسیاری داشته‌است؟


5- آیا دریا به‌منزلة یکی از موارد اقلیمی بر روی مثل‌های مردم مازندران تأثیر‌گذار بوده‌است؟



 فرضیات تحقیق:


1- اقلیم بر ضرب‌المثل‌های مازندرانی بسیار تأثیر گذار بوده‌است.


2- منطقة مازندران به دلیل شرایط ویژه جغرافیایی نسبت به دیگر بخش‌های ایران از اندیشه‌های کهن ایرانی بهره‌مند ‌است.


3- می‌توان با بررسی مثل‌های یک منطقه به بسیاری از نکته‌های اخلاقی، اجتماعی، ادبی آن منطقه پی برد.


4- حیوانات بیشترین تأثیر را ازلحاظ اقلیمی بر مثل‌های مازندران داشته‌اند.


5- دریا به‌منزلة یکی‌از موارد اقلیم بر روی مثل‌های مردم مازندران تأثیر کمی دارد.


ضرب‌المثل یا مثل:

مثل کلمه‌ای است عربی و مشتق از مثلَ، یمثل، مثولاً به معنی شباهت داشتن چیزی به چیز دیگر و در اصطلاح علم ادب بر یک نوع از سخن اطلاق می‌شود که آن را به فارسی "داستان" می‌گویند، داستان واقعی یا افسانه‌ای که در میان مردم شهرت یافته(بهمنیاری،1369:ید).


در مجموع مثل جمله‌ای است مختصرِ مشتمل و آن را برای ایضاح مطلب و مقصود خود به نثر یا نظم حکایت کنند(معین، 1382: 2633). بر تشبیه یا مضمون حکیمانه که به واسطة روانی الفاظ، روشنی معنی و لطافت ترکیب بین عامه مشهور شده و آن را بدون تغییر یا با تغییر جزیی در محاورات خود به کار برند(بهمنیاری، 1369: یو).

مازندران: سرزمینی است که بین دو ولایت گرگان و گیلان در کنار دریای خزر قرار دارد. در تواریخ باستانی به نام‌های مازندران و طبرستان و احیاناً رویان خوانده‌ شده‌ است. (مرعشی، 1345: 7).

 


 پیشینه تحقیق و ارزیابی منابع:

از‌ آنجا که، به کار گرفتن مَثل، قدیمی ترین اثر ادبی بشر، حکمت توده مردم را تشکیل می‌دهد، همواره مورد توجه دانشمندان و فرزانگان ایرانی بوده است نتیجه آن، آثار متعددی به فارسی و عربی است که باقی مانده و همة این آثار بر این نکته دلالت دارد که خردمندان ایرانی به اهمیت این بخش ارزنده از میراث قوم خود آگاه بوده‌اند. از جمله منطقه‌ای که به‌دلیلِ بهره مندی از شرایط خاص جغرافیایی، بسیاری از اندیشه‌های کهن ایرانی را نسبت به دیگر مناطق ایران حفظ کرده، مازندران است.

بنابراین با بررسی فرهنگ عامه یا به عبارتی فولکلور این منطقه می‌توان به بسیاری از ارزش های حاکم در این سرزمین پی برد. از کسانی که در جمع آوری مثل‌های مازندرانی می توان نام برد:

1- مهدی پرتوی آملی است که با تأکید بر لهجه آملی، این مثل‌ها را گرد‌آوری کرده است.

2- قوام الدین بینایی: او نیز با تأکید بر لهجة نور کتابی به نام ضرب المثل های مازندرانی دارد.

3- یحیی جوادی آملی نیز کتابی با توجه به منطقه آمل دارد.

4- طیار یزدان پناه لموکی از کسانی است که با تأکید بر لهجه قائمشهر این ضرب‌المثل‌های محلی را جمع‌آوری کرده است.


لازم به ذکر است کتاب‌هایی که در زمینه مثل‌های مازندرانی تدوین شده‌اند و محقق آن را مورد بررسی قرار داده است اختصاص به مازندران شرقی دارد و از لحاظ آوانویسی و در برخی موارد در بیان معادل با اشتباه بسیاری همراه است.




 

 

تأثیر حیوانات بر مثل‌ها:

در این قسمت ضرب المثل های مازندرانی به همراه آوانویسی، معادل و برگردان فارسی که از حیوانات تاثیر پذیرفته است را با هم مرور خواهیم کرد.

 


1- آدم خارِه شه محله سر شال بوشه تا مردم محله سر شیر

آدمی در محلة خودش شغال باشد بهتر است تا در محلة دیگران شیر باشد.
این مثل ناظر بر حمایت و پشتیبانی بستگان و دوستان است که دل را قوت و توانایی می‌بخشد.

 


2- اتی که تسر دکته، دابوی شالِ سر نکِته

این‌طور که برای تو افتاد( شانس آمد) برای شغالِ دابو نیفتاد.
دابو: نام روستایی است در آمل.



3- اش رِ ورْفِ روز کشِننّه

خرس را روز برفی می‌کشند، شکار می‌کنند.
انجام هرکاری تابع زمان و مکان است.

 


4- اگر اینکار بیّه، من تسّه، زنّه ورگ، ایارمه

اگر این کار انجام نشد برای تو گرگ زنده می‌آورم.
این مثل در امور محال و غیرممکن گفته‌می شود.



5- این گرونمایه وگ، ازون کَوزِه

این قورباغه گرانمایه از آنِ لاک‌پشت است.
این گرانمایه درّ از آن صدف است. در مقام تعریض و کنایه گفته‌می‌شود.



6- کوزِ پشت رِ چو نخوانه، تیمِجار چه شونه

پشتِ لاک‌پشت اگر چوب نمی‌خواهد چرا شالیزار می‌رود؟
تنش می‌‌خارد.



7- اتا رِ شال بوَرده، اتا رِ شالک، اتا کت‌کت پهِ زنده کتارک

یکی مرد، یکی مردار شد، یکی به عذابی گرفتار شد.
هریک به دردی گرفتار شدن.



8- اشِ باتنه تِره خاننه چپون هاکنن، برمه کرده که نوه دراغ بوهه

خرس را گفتند: تو را می‌خواهند چوپان کنند گریه کرد نکند دروغ باشد.
خبری دور از انتظار شنیدن.



9- اشِ کشمبه، پلنگ دار دمبه

خرس را می‌کُشم پلنگ را می‌تارانم به درخت.
شاخ‌و‌شانه کشیدن تو خالی.



10- اشِ آ آسیوبونی!

خرس و آسیابانی
کار هر بافنده و حلاج نیست از کمانِ سست سخت انداختن.



11- این گله دله رِ شال دارنه

داخل این گله شغال دارد.
زیر این کاسه، نیم‌کاسه است.



12- بپتِ خربزه، شالِ نصیب بونه

خربزه پخته نصیب شغال می‌شود.
خربزه پخته نصیب شغال شد.



13- پلنگِ لاش سر ارمجی، تن نشونه

به لاشة پلنگ، جوجه تیغی نزدیک نمی‌شود.



14- پلنگِ لاش سر، شال نتونده بوره

روی لاشه پلنگ شغال نمی‌تواند برود.



15- تا بوردمی ورگ باویم، هوا روز بیه

تا رفتیم گرگ بشویم هوا روز شد.
یک شب هم خواستیم برویم دزدی، مهتاب شد.

 

16- تی شی شال بوهه، ته آرد گوآل بوهه

آردت به تغار باشه، شوهرت شغال باشه.
شوهرت شغال باشد آردت به جوال باشد(ظاهربین بودن).



17- تینار آدمِ شال خرنه

آدم تنها را شغال می‌خورد.
یک دست بی‌صداست.



18- خی ره باتنه ته خنه خراب بیه، باته این دارِ بن نیه اون دارِ بن

آن را که جای نیست همه جای اوست.
سبک‌پا بودن.

 


19- خی بخره پاره بونه

خوک بخورد پاره می‌شود(بدپخت بودن)
سگ بخورد پیشواز گرگ می‌رود.

 


20- خی کله، خی عملِ انه

بچة خوک، خوک می‌شود.
از مار نزاید بجز بچة مار.



21- دخته خرسِ دسه چو نده

به دست خرس خوابیده، چوب نده
فتنه در خواب است بیدارش مکن.



22- وکا وک‌رنگ، کمشی خر رنگ

وکا رنگ وک است کمشی رنگ خر است.
سگ زرد برادر شغاله.



23- آفتاب و وارش شال عروسیه

آفتاب و باران نشانه عروسی شغال است.
کنایه از روبه‌ صفتی و فرصت‌طلبی است.

 

24- اگِ ورگ مرغنه هکنه، تِ رِ آغوذ دِمِ

اگر گرگ تخم گذارد به تو گردو می‌دهم.
کنایه از محال بودن کاری است.
معادل: باد در مشت داشتن.

 


25- اما بامشی خامی که گَل بخره

ما گربه‌ای می‌خواهیم که موش بگیرد یعنی نیازمند نیرویی مؤثر و کارآمد هستیم.

 


26- اَشِ گنه بور آهنگری

به خرس می‌گوید برو آهنگری کن.
معادل: هرکسی را بهر کاری ساختند.



27- اَشِ ارث برسیه کفتار

میراث خرس به کفتار رسید.
معادل: کار کردن خر و خوردن یابو.



28- اسب تا پل نکفه پل رِ بو نچینه

اسب تا گرفتار چاله‌ها(روزنه‌های) پل نشود عبور از آن پل را بو نمی‌کشد.
معادل: قدر عافیت آن کس داند که به مصیبتی گرفتار آید.
انسان تا گرفتار با مشکلات نشود تجربه‌اندوزی نخواهد کرد.



29- اگه شال وسِ کسو بخره، ورزگر وسِ وشنایی بمیره.

اگر شغال شالی خورده‌بود کشاورز می‌بایست از گرسنگی بمیرد.
کنایه از حکمت و رحمت خداوند است.



30- اَش تنگه دکته شِ کته رِ خرنه

اگر خرس به سختی بیفتد بچة خود را می‌خورد.



31- ارمجی شه وچة سر دس کشنه، گنه چه نرم

جوجه‌تیغی بر سر بچة خود دست کشیده می‌گوید چه قدر نرم است.
معادل: گالش نمی گوید دوغ من ترش است.



32- این هوای دله، خی تیمِجار نشونه

در این هوا، خوک هم به خزانه شالی نمی‌رود.
کنایه از عملِ سنجیده



33- تنهای مالِ ورگ خِرنه

مال(اسب و گاو...) و ثروت انسان تنها(خودپرست) نصیب گرگ‌صفتان می‌گردد.
بیانگر ارزش دوستی و تأکید در گزینش دوست است.

 


34- تِ جنّ ورگ بخرده

جنِ تو را گرگ خورده‌است.
به حالت بعد از عصبانیت گفته‌می‌شود.



35- تلاکته، بورده شالِ پیشواز
               
جوجه‌خروس به استقبال شغال رفته‌است.
کنایه از به استقبال خطر رفتن است.



36- شِ خی دنه، مردم سِ شوپه کنه

خودش خوک وارد زمین(شالیزاری) می کند، آنگاه برای مردم شپ‌پایی می‌کند.
کنایه از حیله و ناراستی است.



37- شالی که ماهی بخرِده، دِریو رِ میون کنه

شالی که ماهی بخورد تا عمق دریا پیش می‌رود.
در مورد پر توقع بودن، آدمهایی که در برابر نیکی کردن دیگران طمع می‌کنند، به‌کار می‌رود.



38- کِرچ ما و کوز

در ماه کُرچ و لاک‌پشت
کنایه از انتظار عمل بیهوده و بی‌جا طلب کردن چیزی است.



39- کورِ بامشی و سیس

گربه کور و سوسک
کنایه از بخل و خست است.



40- کچیک خی وراز وونه، کچیک رو هراز وونه

خوک کوچک(روزی) خوک بزرگ و نهر کوچک به رودخانة هراز تبدیل می‌شود.
معادل: ذره ذره جمع شود وانگهی دریا شود.



41- وگ، کَوَز دوش هیته

قورباغه لاک‌پشت را بر دوش خود سوار کرد.
کنایه از پذیرش مسولیتی خارج از حد و توان است.



42- ورگ کله، چرخ دنی

سر گرگ را می‌چرخانی
کنایه از کار بیهوده جهت ایجاد رعب و وحشت است.



43- ونگ‌کر شالِ رِ مونه

شغال زوزه‌کش را می‌ماند.
کنایه از هیاهو و پر سر‌وصدا بودن است.

 


44- ورگ دکته صد تا رِ، بورده مِ اتا رِ

گرگ به میان گلة صدتایی افتاد ولی فقط گوسفند یک‌دانة مرا برد.
کنایه از بداقبالی است.



45- ونه شیر، شکار هکنه، شال بخره

باید شیر شکار کند تا شغال بخورد.
کنایه از بهره‌گیری از تجارب و اندیشة بزرگان است.

 

 

46- ورگ بزو، شالِ سِ دکته

گرگ صید کرد ولی نصیب شغال گردید.
کنایه از استفاده از زحمت دیگران است.

 


47- لسگ، جمعِ شاخدار دکته

حلزون هم جزو شاخداران به حساب آورد.
کنایه از اظهار وجود و خودنمایی است.


48- گَل خوانی بئیری ، دماوند سر گَل بئیر

موش می‌خواهی بگیری، سر کوه دماوند بگیر
در بیان عزت نفس و بلند همتی



49- آدم سگ بیتی و شال بیتی داره، آدم بیتی ناره

آدم را سگ و شغال بگیرد آدم نگیرد.
کسانی که مورد حسد و آزار دیگران واقع می شوند این مثل را به کار می برند چراکه گزیدگی سگ و شغال ترمیم می شود ولی حسد و کینه موجب ویرانی خانمان می گردد.


50- اتا کرک و هفت تا ورگ؟

یک مرغ و هفت تا گرگ؟
1- هرگاه چند نفر جوان به غذای مختصری برسند و یکباره آن را بخورند. این مثل را می زنند.
2- وقتی که چند تن به یک نفر یورش ببرند این مثل را می زنند که در واقع می گویند چند نفر به یک نفر؟
مورد اول برابر است با یک مویز و چهل قلندر.



51- اتا مرغنه بکرده، اونهم بی زردی

یک دانه تخم گذاشت آن هم بدون زرده( در بیان عدم موفقیت کسی در کاری می آید؟)
هرگاه کسی که کمتر کار خوبی انجام می دهد چون یک بار بخواهد عمل نیکی انجام دهد و موفق نشود این مثل را درباره اش به کار می برند و اغلب درباره آدم تنبل که اگر کاری کند به طور صحیح و کامل انجامش نمی دهد به کار می برند.

 


52- بامشی بلشتِ دیم داینه

صورت گربه لیسیده را دارد.
درباره کسانی که خود را می آرایند و ظاهرشان را زیبا نشان می دهند اما سیرتی نازیبا دارند این مثل را می آورند.



53- بامشی رِ بوتنه، تِ زور دوائیه، بوته دس نزنین مرواریه

به گربه گفتند مدفوعت دوایی است گفت دست نزنید مروارید است.
ا- هرگاه شخصی دست نیاز پیش آدم زبون و لئیم دراز کند و او اجابتش نکند این مثل را می زنند.
2- هرگاه از چیزی کم بهای شخصی تعریف کنند یا بدان احتیاج داشته باشند و او به آن ببالد یا از دادنش خوداری ورزد این مثل را می آورند.

 


54- بامشی رِ ماسه پلاء سر، گیر ایارمه

گربه را سرِ ماست و پلو گیر می آورم.
هرگاه کسی جرمی مرتکب شود و بعد منکر قضیه شود این مثل را می زنند یعنی این که موقع ارتکاب جرم دستت را می گیرم.

 


55- بامشی رِ هرجور دِم هادی، شِ چکِ سر اسّنّه

گربه را هرجور بیندازی، رو پای خودت می ایستد.
هرگاه شخص کوشایی در تمام کارهایش با موفقیت و پیشرفت مواجه شد این مثل را درباره اش به کار می برند.



56- بوتمی خرس کدخدائه، نَونسمی خرس خی خدائه

گفتیم که خرس کدخداست نمی دانستیم خرس خوک خداست.
در وصف آدم کم جنبه می آید.
هرگاه از شخصی تعریف کنند یا حرمتش را بنهند ولی او جنبه نداشته باشد و بنای امر و نهی و فخر فروختن بگذارد در حقش این مثل را به کار می برند که یعنی ما فکر کردیم او قابل حرمت است اما نمی دانستیم که نیست.



57- بوتنه که: خی وچه زنه یا مرغنه کنّه؟ بوته: از این حرامی هرچی بوّی، بر اِنه

گفتند: خوک بچه می زاید یا تخم می کند؟ گفت : از این حرامی هر چه بگویی بر می آید.
درباره کید و مکر و شیادی برخی افراد بی مروت که از هیچ کار خلافی رویگردان نیستند این مثل را می زنند.

 


58- بهشتِ پاپلیه

پروانه بهشت است.
درباره افراد بی آزار و آرام این عبارت به کار می برند و گاه به طعنه اشخاص مردم آزار را اینگونه وصف می کنند.

 

59- پلنگ و بامشی دایی و خِرزانه

پلنگ و گربه، دایی و خواهر زاده اند.
این مثل را در مورد افرادی که از یک قماشند به کار می برند.
سگ زرد برادر شغال

 

60- تِ پِر سَرین، لرگه کتین بیه، اسا کینگ بن سِ بالشِ قو خوانی

زیر سرِ پدرت کنده درخت جنگلی بود حالا تو برای زیر خودت بالش قو می خواهی؟
در جواب افاده ها و خرده فرمایش های نابجای کسی می آید.
هرگاه کسی که از قبل وضع چندان خوبی نداشته ولی حالا دستورهای ریز و درشت می دهد و درخواست های نابجا می کند، این مثل را در جوابش به کار می برند.



61- تشی کِلی سر، باغ بیتی؟

بالای لانه جوجه تیغی باغ خریدی؟
اگر کسی در همسایگی فردی نابکار خانه ای تهیه کند یا با چنان آدمی وصلت کند یا شریک شود دیگران در نکوهش از عملش این مثل را می زنند که تو کنار لانه جوجه تیغی که دشمن صیفی‌جات است باغ گرفته ای؟

 


62- خسّمه گوء

گاوی است که زیر خیش می خوابد.
این مثل را در مورد فردی که از زیر کار شانه خالی می کند و تنبل و بیکار است می زنند.



63- سنگ شِ سنگ رج داین، گسبن شِ دیما

سنگ برای خودش رد و رگه های مخصوصی دارد گوسفند هم برای فروش جا و مکان مخصوص(در توصیه به معاشرت با افراد همتراز می آید ).



64- شال، پوسه کلا رِ گیر بیارده

شغال کلاه پوستین را گیر آورد.
هرگاه مالی بی رنج و زحمتی به کسی برسد و او هم بی دریغ خرج کند و یا دست تطاول به مال مردم دراز کند دیگران این مثل را می زنند که یعنی او دارد با مال مفت، بازی می کند.


65- شالِ جور، اُوسا گو رِ پنه

مثل شغال، گاو آبستن را می پاید.
اگر کسی اعمال و رفتار و امور شخصی کسی را زیر نظر داشته باشد این مثل را می زنند.
می گویند : شغال با دیدن گاو آبستن روز زایمان او را تشخیص می دهد و بنابراین در روز زایمان مرتباً در پی او می رود تا پس از وضع حمل، جفت او را بخورد.

 

66- شالِ دس، گو بتیم بسپرسی؟

شکم گاو را دست شغال سپردی؟
هرگاه کسی امانتی را به دست فردی نااهل و ناامین بسپارد، دیگران با ذکر این مثل به او هشدار می دهند.

 


67- شال رِ بَوتنه: تِ دو چنّهِءِ؟ بوته: ون بوینم پشتِ سر تو چنّهءِ؟

به شغال گفتند: دویدنت چگونه است؟
گفت: باید ببینم، پشت سر فشار چقدر است.
1- بسیاری موارد انسان در وقت وحشت و هراسِ زیاد چنان شجاعت یا قدرتی از خود نشان می دهد که در مواقع دیگر، تصور انجام آن را هم نمی کند، در چنین مواقعی این مثل بیان می شود.
2- هر مقدار هزینه و فشار زندگی بیشتر شود انگیزه و تصمیم انسان هم برای کار و تلاش بیشتر و جدی تر اضافه می شود بنابراین در توجیه آن از مثل بالا استفاده می شود.

 

 

68- شالِ بوتنه تِ گواه کیه؟ بوته: مِ(مه) دِم

به شغال گفتند گواه تو کیست؟ گفت دمم
هرگاه درباره موضوعی از شخصی شاهد و گواه بطلبند و او یکی از نزدیکان و حامیان خود را معرفی کند، این مثل آورده می شود.



69- شالِ شکار شونی، شِرِ اسلحه دار

به شکار شغال که می خواهی بروی، اسلحه شکارِ شیر را بردار(در بیان محتاط بودن می آید).
این مثل را عمدتاً در وقت سفر و در توجیه خرجی و توشه نامناسب داشتن ذکر می کنند یعنی بهتر است از روی احتیاط، بیشتر از حد نیاز تدارک دید.



70- شال که چشته خوار بیّه، دریوکنار رِ چش اینگنّه

شغال که چشته خوار شد، به کنار دریا هم چشم می اندازد(طمع می کند).
هرگاه کسی با محبت دیدن از کسی، به جای قصد جبران آن بر انتظارش افزوده شود، این مثل را دیگران می زنند.

 



71- شال مرگی کِنّه

شغال مردگی می کند.
هرگاه کسی از روی مکر و نیرنگ خود را بی گناه ، ساده ، ندانم کار و مظلوم نشان دهد و بدین ترتیب خود را از زیر بارِ ملامت و باز خواست کنار بکشد، این کنایه را در وصفش به کار می برند.
برابر است با خودش را به موش مردگی می زند.
یکی از مکر های شغال این است که چون گرفتار شود و زیر ضربه های چوب قرار گیرد.

 


72- شلِ ورگ روزی، راه دره

روزی گرگِ شل در راه است(در بیان رزاقیت خدا و سرزده رسیدن میهمان می‌آید).
1- دربیان روزی‌رسان بودن خداوند به کار می‌آید.
2- اگر دوستی وقتی سفره پهن است سر برسد یا وقتی غذای مناسبی تهیه شده‌است حاضر بشود، دیگران به شوخی این کنایه را به کار می‌برند.



73- شو سیو، گو سیو

شب سیاه و گاو سیاه.
1- همان‌گونه که گاوِ سیاه در شبِ تاریک به چشم نمی‌آید، دزدی در دلِ شب هم از دید بسیاری مخفی می‌ماند بنابراین این مثل هشداری است که در این موقع ذکر می‌شود.
2- اگر کسی بخواهد در شب با لباس ساده یا کفش ساده بیرون برود این مثل را می‌زنند یعنی کسی متوجه عیب‌های لباس نمی‌شود.



74- گسبن هرچی لاغر بوشه، شی می سر خسنه

گوسفند هرقدر هم که لاغر باشد، روی پشم خودش می‌خوابد.
این مثل را در مورد افرادی می زنند که بافقرشان می‌سازند و دست نیاز پیش دیگران دراز نمی‌کنند.

 

75- وچه شِه پر‌ومارِ پیش عزیزه، مردم پیش خی‌کله پئیزه

بچه پیش پدر‌و‌مادرش عزیز است پیش مردم توله خوک، پاییز است.
این مثل را در مورد بچه‌ای به کار می‌برند که خوب تربیت نشده‌‌باشد و مردم از رفتار و کردارش به تنگ آمده‌باشند اما با این‌حال عزیز و دردانة والدین است و کسی جرأت حرف زدن به او را ندارد.



76- وک، کوِز رِ دوش هایته

قورباغه لاک‌پشت را به دوش گرفت.
اگر آدمی قد کوتاه، فردی قد بلند را به دوش بگیرد یا کودکی هفت‌ساله، بچه سه‌ساله را کول کند. دیگران این کنایه را به کار می‌برند.



77- وهمن ماه بامشی

گربه تابستان
اگر فرد تندرستی، سرماترس باشد در هوای مطبوع نیز اظهار سردی کند این کنایه را در موردش به‌کار می‌برند که مگر گربه‌ای، که در هوای گرم هم، در آفتاب می‌لمد؟



78- ماهی دِریو دله، جفتی چنِ؟

ماهی در دریا جفتی چند؟( در توصیف برخی معاملات می‌آید).
اگر کسی بخواهد جنسی را ندیده بخرد یا به کسی بفر وشد، طرف، این مثل را به کار می‌برد که: چگونه می‌شود ماهی صید نشده را قیمت گذاشت؟

ماهی نر نباشد( در نقد فرد ریاکار می‌آید).

اگر فرد فاسدی تظاهر به نیکوکاری و پرهیزکاری نماید، دیگران این مثل را می‌زنند.



79- کملِ دکرده ببره

ببر پوشالی است یعنی ببر مرده‌ای است که در پوستش کاه ریخته‌اند.
این کنایه را در مورد افرادی که به ظاهر نیرومند و شجاعند ولی در باطن کم‌رو و ترسو هستند، به کار می‌برند.
برابر است با: پهلوان پنبه

 

 

80- کنو رِ مونه

مثل زالو است.
1- این مثل، در وصف افراد سنگدل و خونریز می‌آید.
2- در مورد افراد نزولخوری که شیرة جان مردم را می‌مکند، این مثل زده‌می‌شود.
3- زنانی که بچة شیرخواره دارند، گاهی با بیان این مثل، در مورد فرزندانشان، حرص او به شیر خوردن را این‌گونه تشبیه می‌کنند.
متن فارسي

 

 

 

 

 

 

گردآورنده: معصومه یدالله‌پور

       منبع: شمال نیوز

  

ارسال نظر

وبسايت روستا مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است و از انتشار نظراتی که حاوی توهین یا بی‌احترامی به اشخاص حقيقي يا حقوقي و موارد مغایر با قوانین كشور باشد معذور است.

کد امنیتی
بارگزاری مجدد

درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20