*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

به راستی علت این همه ریا و دو رویی چیست؟

 

 

روزی در حال قدم زدن در پیاده رو هستید که ماشینی کنار شما می ایستد، دوستی قدیمی است که از شما می خواهد او را برای چند دقیقه ای همراهی کنید. او می خواهد به مراسم تشیع جنازه یکی از اقوام برود و شما را قانع می کند که فقط در آنجا برای اینکه جلوی حرف زدن فامیل را بگیرد، خود را نشان داده و بلافاصله بر می گردد.شما در طول مسیر شاهد رفتارهایی از او هستید که اصلاً به یک فرد عزادار ربط پیدا نمی کند. او سی دی گذاشته و آهنگ های شاد مورد علاقه اش را با صدای نسبتاً بلند با همراهی کردن خواننده می خواند. هنگامی که به محل تشیع جنازه می رسید او در فاصله مشخص دور از چشم حضار ماشین را پارک می کند، با هم به سمت مراسم و جایی که جمعیت بسیاری حضور دارند می روید چند صد متری مانده به سمت جمعیت از شما می خواهد که همین جا منتظر او بمانید. او به سمت جمع رفته و از میان آنها شخصی که صاحب عزاست را پیدا کرده و در آغوش می کشد و شروع به گریه می کند. و می گوید که او را از حضور در مراسم معاف کند چون از دیشب که خبر را شنیده است خواب به چشمانش نیامده، بطوری که صبح قادر به رانندگی نبوده و از یکی از دوستانش (که شما باشید) خواهش کرده او را تا اینجا برساند. صاحب عزا هم او را در آغوش گرفته و می خواهد که  بیش از این خود را ناراحت نکند و به تقدیر الهی تسلیم شود.حالا صاحب عزا است که او را دلداری می دهد! و از او می خواهد که زودتر از اینجا برود.شما به اتفاق یکدیگر به طرف ماشین برگشته و او از شما می خواهد که تا دم در قبرستان، شما رانندگی کنید.بعد از آن، او پشت فرمان نشسته و سی دی مورد علاقه اش را گوش می کند و با شادی آن را همراهی می نماید!!!

 

 

به راستی علت این همه ریا و دو رویی چیست؟ همواره در زندگی روزمره خود با انواع و اقسام برخوردها و کنش های افرادی از این قبیل روبرو می شویم.این رفتارها که خاص ایرانیان است در هیچ ملت دیگری دیده نمی شود! نه اینکه آنها درویی و دروغ گویی را ندارند اما آنها این تناقص و تضاد فرهنگی و رفتاری ما را ندارند.ما در آموزه های دینی و فرهنگ آرمانی خود همواره دروغ، ریا، دورویی و... را مورد نکوهش قرار داده و انجام آن را کار بسیار بدی تلقی می نماییم.پس چرا ما با تمامی این آموزه ها، باز هم در زندگی روزمره و اعمال خود نه تنها این پیشینه دیده نمی شود؟بلکه عکس آن نیز عمل می کنیم.

 

اروین گافمن که نظریه پردازان کنش متقابل نمادین در جامعه شناسی است. نظریه ای دارد که نشان می دهد میان اجراهای تئاتر و انواع کنشهایی که همه در اعمال روزمره و کنشهای متقابل مان انجام می دهیم، وجوه مشترک بسیاری وجود دارد.

گافمن این را نظریه نمایشی می نامد. گافمن چنین می پنداشت که افراد در هنگام کنش متقابل، می کوشند جنبه ای از خود را نمایش دهند. که مورد پذیرش دیگران باشد. اما کنشگران حتی در حین انجام این عمل، می دانند که حضارشان ممکن است در اجرای نقش آنها اختلال ایجاد کنند. به همین دلیل کنشگران نیاز به نظارت حضار را احساس می کنند به همین دلیل در مثال بالا شخص کنشگر یا بازیگر از شما می خواهد که نقطه ای دور از صحنه بازی او منتظرش باشید.

او کاملاً مراقب عناصری است که ممکن است اخلالگر باشند. بازیگران امیدوارند که خودی را که به حضار نشان می دهند و در این مثال صاحب عزاست، به اندازه ای نیرومند باشد که آنها را به همان سان که خودشان می خواهند، نمایش دهد، آنها امیدوارند که نمایش حضارشان را وادار کند تا داوطلبانه به دلخواه آنها عمل کنند. که در اینجا شخص بازیگر می خواهد صاحب عزا او را از حضور در مراسم تشیع جنازه معاف کند. گافمن این علاقه اصلی را به عنوان مدیریت تاثیرگذاری مطرح می کند.این مدیریت شگردهایی را در بر می گیرد که کنشگران برای حل مسائلی که احتمالاً ممکن است در این زمینه با آن رو به رو شوند. از آنها استفاده می کنند.

تا زمانی که دورویی و ریا در جامعه ما دارای کارکرد مثبت است و افراد می توانند از این طریق به خواسته ها و اهدافشان برسند هیچ کاری نمی توان کرد که جامعه را از این وضعیت رها کند، کارکرد دروغگویی این است که از طریق آن مخاطبین جذب می شوند، مغازه ها مشتری پیدا می کنند و جنسی فروخته می شود. این بدین معناست که دروغگو این تجربه را بدست آورده که از طریق دروغ می شود تبرئه شد، نظر مثبت دیگران را به خود جلب کرد، کار ناشایست خود را پنهان کرد، دیگران را براحتی فریب داد و بسیاری موارد مشابه دیگر.

 

  برای از بین بردن دروغ در جامعه ایران و رسیدن به فرهنگ آرمانی که مطابق با ارزشهای دینی و ملی ماست و برای اینکه این فرهنگ آرمانی در میان مردم نهادینه شود و جزیی از نظام اجتماعی محسوب گردد باید بتوان آنرا جامعه پذیر نمود و این وظیفه مهم بر عهده کارگزاران اجتماعی است که مهمترین آنها خانواده، مدرسه و رسانه ها هستند.

 

کودک در اولین مرحله در خانواده است که می آموزد دروغ گویی بد است و آنرا تقبیح می کنند اما زمانی که در عمل پدر و مادر دروغگویی و ظاهرسازی را می بیند با تضاد مواجه می شود.

 

در مرحله بعد در نظام آموزشی و مدرسه است که کودک برای جلب نظر معلم بخصوص در نظام آموزشی نمره محور و همچنین مورد تنبیه قرار نگرفتن با دروغ مواجه می شود. و حتی در بعضی موارد حادثه بدتری رخ می دهد از جمله خودکشی یک دانش آموز مدرسه تیزهوشان که چند سال پیش اتفاق افتاد و این بدلیل ایجاد تنش و استرس در نظام آموزشی نمره محور است.

 

سومین مرحله رسانه ها می باشد کودک در کتاب های قصه، به نوعی دیگر با دروغ مواجه می شود به طور مثال در قصه کدو قلقله زن ،پیرزن که درون کدو قرار دارد برای افراد از دست حیوانات زمانی که از او می پرسند پیرزن را ندیدی می گوید: والا ندیدم بلا ندیدم!بصورت عملی دروغ گویی را آموزش می دهد.

 

تلویزیون به عنوان رسانه ای دیداری و شنیداری نیز به این تضاد دامن می زند بطور مثال مسئولین از ساده زیستی و زندگی بدون تجملات ائمه و معصومین صحبت می کنند و مردم را به این زندگی تشویق می نمایند اما خود فرد نصیحت کننده، دارای لباسی فاخر و درون دکور و صحنه آرایی بسیار مجلل قرار دارد،که با صحبت های او همخوانی ندارد. یا سریال ها و فیلم های که از طبقات مرفه جامعه نشان داده می شود و مشکلاتی که این افراد با آن مواجه هستند را نشان می دهد و در واقع مشکلات برای  طبقه عامه مردم، قابل لمس نیست.

 

بنابراین مجموعه این تضادها باعث می شود دروغ درون نظام شخصیتی فرد پذیرفته شده و دیگر به این راحتی از بین نمی رود و این میسر نمی گردد مگر در نظام اجتماعی و نظام شخصیتی، یکپارچگی ارزشی ایجاد شود. سپس این یکپارچگی به سایر نظام ها (فرهنگی، اقتصادی و...) تسری پیدا کند.به عبارتی اگر کودک در خانواده یاد گرفت دروغ نگوید در مدرسه به همین خاطر تنبیه نشود! و این یعنی تمامی نظام ها بطوری هماهنگ باشند که فرد برای راست گویی مورد مواخذه قرار نگیرد، و یا برای انجام کارهای حقیقی و حقوقی در مسیری قرار نگیرد که اگر دروغ می گفت کارش زودتر و بهتر راه می افتاد.

 

تا زمانی که خودمان نتوانیم ارزشها و باورهایمان را باور کنیم (نهادینه کردن) و بوسیله کارگزاران اجتماعی (خانواده، مدرسه و رسانه ها) آنرا جامعه پذیر و یکپارچه نسازیم، هیج کاری نمی توان کرد.

 

اگر بخواهیم به جامعه آرمانی بدون دروغ برسیم باید هر یک از ما سهم خود را در قبال نسل آینده ادا کند.

 

 

 

 

منبع: نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر/ جرج ریتزر/ محسن ثلاثی/ انتشارات علمی

بنیامین انصاری نسب در انسان شناسی و فرهنگ

 

 

 

 

ارسال نظر

وبسايت روستا مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است و از انتشار نظراتی که حاوی توهین یا بی‌احترامی به اشخاص حقيقي يا حقوقي و موارد مغایر با قوانین كشور باشد معذور است.

کد امنیتی
بارگزاری مجدد

درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20