روز جهانی زبان مادری
حدود نیمی از زبانهای دنیا در معرض نابودی قرار دارند. مرگ هر زبان به معنای از دست رفتن مجموعهای از فرهنگ، تاریخ و آداب گروهی از ساکنان زمین است.
در روستای مان ایمن آباد و کروکلا و بسیاری از روستاهای بخش لاله آباد، بابل، مازندران و حتی سایر مناطق ایران، والدین با فرزندانشان به زبان فارسی سخن می گویند. حتی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها نیز هنگام سخن گفتن با نوه هایشان از زبان بومی خود یعنی زبان مادری استفاده نمی کنند!! در ادارات و سازمان ها، در مدارس، در بازار، در مراسم خاصی که حتی در روستا برگزار می شود و... خبری از زبان مادری نیست!!
سازمان یونسکو روز ۲۱ فوریه را روز حمایت از زبان مادری نامگذاری کرده است.
روز 21 فوریه از طرف یونسکو به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شدهاست. نامگذاری این روز در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی انجام شدهاست. مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز به دلیل اهمیت زیاد آن، سال ۲۰۰۸ را سال جهانی زبان هااعلام کرد.
دلیل نامگذاری روز جهانی زبان مادری از زمانی آغاز شد که در سال ۱۹۵۲دانشجویان دانشگاه های مختلف شهر داکا پایتخت امروزی کشور بنگلادش که در آن زمان پاکستان شرقی نامیده میشد و هنوز مستقل نشده بود، تلاش جهت ملی کردن زبان بنگالی به عنوان دومین زبان پاکستان (در کنار زبان اردو) تظاهرات مسالمت آمیزی در این شهر براه انداختند. به دنبال این حرکت دانشجویان، پلیس به آنها تیر اندازی کرده عدهای از آنها را کشت. بعد از استقلال بنگلادش از پاکستان و به درخواست این کشور، برای اولین بار سازمان یونسکو در ۱۷ نوامبر سال ۱۹۹۹ روز ۲۱ نوامبر (برابر با دوم و گاهی اول اسفند) را روز جهانی زبان مادری نامید و از سال ۲۰۰۰ این روز در بیشتر کشورها گرامی داشته میشود و برنامههایی در ارتباط با این روز برگزار میگردد.
زبان، بازتابدهندهی فرهنگ مردمی است که به آن زبان سخن میگویند، نمایندهی هویت آنهاست و دنیای آنها را تشریح میکند. زبان پدیدهای است که همچون موجودی جاندار با مردمی که به آن زبان سخن میگویند زندگی میکند، آنها را در بیان و درک دنیایشان یاری میدهد و حتی گاهی میمیرد.
در یک کلام، زبان هم با گویندگانش زنده است. در اینجاست که لفظ زبان مادری به ذهن خطور میکند؛ لفظی که شاید معنی و تعریف آن در لحظهی نخست کاملا روشن به نظر بیاید، اما در نگاه دوم اینگونه نیست.
زبان مادری را گاهی نخستین زبانی به شمار میآورند که کودک یاد میگیرد. این تعریف مورد مناقشه است؛ کودکان مهاجر و کودکان قومها یا حتا مذاهبی که در اقلیت به دنیا میآیند، الزاما زبان مادرانشان را یاد نمیگیرند، یا به اندازه زبان کشور میزبان و قوم حاکم، به آن تسلط ندارند.
به عبارتی، زبان مادری الزاما" مهمترین زبانی نیست که در زندگی یک فرد میماند و نقش ایفا میکند.
دکتر محمدرضا باطنی، یکی از زبانشناسان برجستهی ایران، درباره تعریف زبان مادری میگوید:
زبان مادرى همانطور که از اسمش برمىآید، یعنى زبانى که کودک از مادر خودش براى اولین بار مىشنود و آن زبان را یاد مىگیرد. ولى این اصطلاح گاهى گمراهکننده است، چون زبان مادرى همیشه مهمترین زبان در زندگی کودک نیست. از این رو امروزه زبانشناسان به جاى زبان مادرى اصطلاح زبان اول را بکار مىبرند؛ مىگویند زبان اول. زبانى را که بعدا یاد مىگیرند، مىگویند زبان دوم و به همینترتیب.
دو زبانگی و زبان مادری
همانگونه که اشاره شد، بسیاری زبان مادری را زبان بومی یا زبان والدین میدانند و حمایت از آن و فراهم کردن امکانات فراگیری آن، به ویژه برای مهاجران و اقلیتهای قومی را گامی مهم در حفاظت از تنوع زبانها به شمار میآورند. بحث زبان مادری به ویژه زمانی پیچیده و به نوعی جذاب میشود که مسئله قومیت، هویت و دوزبانگی به میان آید. لفظ دو زبانگی نیز مانند لفظ زبان مادری تنها در نگاه نخست روشن به نظر میرسد.
خانم دکتر امیلیا نرسیسیانس، زبانشناس و جامعهشناس تعلیم و تربیت که یکی از حوزههای پژوهشی او دوزبانگی است، به گونهها یا درجههای مختلف دوزبانه بودن اشاره میکند: ما اشخاصی را داریم که دو زبانهی کامل هستند. یعنی اگر بخواهند از دو زبان در دو حوزهی متفاوت یا حوزههای متفاوت استفاده کنند، کاملا از عهدهی این کار برمیآیند. البته یک دو زبانهی کامل به خودی خود نمیتواند یک دوزبانهی کامل باشد، مگر اینکه شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن منطقه که در آن زندگی میکند نیز برای او مناسب باشد. ما دوزبانههایی را داریم که دوزبانههای کامل و همرتبه نیستند. یعنی یکی از زبانهای آنها بر زبان دیگرشان غالب است که دلایل آن را باید در جامعه جستجو کرد.
خانم دکتر نرسسیانس نیز بر این باور است که مسئلهی تملک زبان یا هویت پیدا کردن نسبت به زبان، یکمقدار هم جنبهی فردی میتواند داشته باشد که طرف تعلق بیشتری به گروه «آ» حس کند یا به گروه «ب». از آن گذشته، جنبههای عاطفی که فرد شاید نسبت به این زبانها داشته باشد، میتوانند نقش بازی کنند.
خطر روزافزون نابودی زبانها
از میان رفتن قبیلهها و قومهای کوچک بر اثر از میان رفتن زیستگاههای طبیعی، یا کوچ دادن آنها به حاشیهی شهرهای بزرگ و اردوگاهها، یکی از تهدیدهای زبان مادری است. در چند دههی گذشته بسیاری از قبیلههای جنگلنشین به این شکل زبان و هویت قومیشان را از دست دادهاند. جنگهای داخلی و مهاجرت وسیع قومهای مغلوب به کشورهای همسایه نیز از دیگر دلیلهای فراموش شدن بعضی از زبانها هستند.
عصر مدرن و تغییراتی که در ساختار سنتی زندگی بشر پدید آمده، عرصهی زندگی گروههای کوچک را تنگ کرده و باعث گسترش و تسلط چند زبان در میان اکثریت جامعهی جهانی شده است. زبانهای شفاهی که تعدادشان حدود ۱۲۰۰ زبان تخمین زده میشود، بیشتر در معرض خطر نابودی قرار دارند. بخش عمده این زبانها متعلق به مردم قاره آفریقاست که به ۲ هزار زبان سخن میگویند.
مطابق برآورد یونسکو، از حدود ۶ هزار زبانی که در جهان شناخته شده است، بیش از سه هزار زبان در حال نابودی هستند. این زبانها هم اکنون نیز توسط گروههای بسیار کوچکی به کار برده میشوند و تقریبا هیچکدام شانسی برای بقا ندارند.
نلسول ماندلا می گوید:
اگر با فردی با زبانی که می فهمد صحبت کنید حرفتان به مغزش می رسد، اما اگر با او به زبان مادریش صحبت شود حرفتان بر دلش می نشیند.
اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
زبان و خطِ رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.
پارسی را با زبانهای محلی جنگ نیست
هیچ دریایی نورزد دشمنی با جویبار
از زبانهای محلی هم مشو غافل که نیست
هیچ غم گر سرو را شمشاد روید در کنار
منبع: dw-world.de