چند داستان کوتاه در مورد پیامبر اکرم(ص)

 

 

 

  فرا رسيدن سالروز رحلت پيامبر اكرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبي(ع)

بر اهالي محترم روستاي ايمن آباد و كروكلا تسليت باد.

 

 

 

 

كار و تلاش

روزى پيامبر(ص) با اصحاب خود نشسته بودند. پيامبر، جوان نيرومندى را ديد كه اول صبح مشغول كار و تلاش مى باشد. بعضى از حاضران گفتند: اين شايسته تمجيد و ستايش بود، اگر نيروى جوانى خود را در راه خدا به كار مى انداخت؟

پيامبر فرمود: چنين نگوييد، اگر اين جوان كار مى كند تا نيازمندي هاى خود را تاءمين كند و از ديگران بى نياز گردد، در راه خدا گام برداشته و همچنين اگر به نفع پدر و مادر ناتوان و كودكان خردسالش كار كند و آنها را از مردم بى نياز سازد، باز هم در راه خدا قدم برداشته است.

 

 

رفتار با مردم

در حالى كه پيامبر(ص) ميدان جنگ بود، عربى به محضر او رسيد و ركاب شترش را گرفت و گفت : يا رسول الله ، عملى را به من بياموز كه سبب رفتنم به بهشت گردد.

حضرت فرمود: با مردم آن گونه رفتار كن كه دوست دارى با تو آن گونه رفتار كنند، و از رفتار با آنها كه خوشايند تو نيست، بپرهيز.

 

 

پاداش زنان

پيامبر(ص) در باب جهاد و پاداش مجاهدان سخن مى گفت. در اين بين، زنى بپاخاست و پرسيد: آيا براى زنان هم از اين فضيلت ها بهره اى هست ؟

رسول خدا فرمودند: آرى، از هنگامى كه زنان باردار مى شوند، تا لحظه اى كه كودكان خود را از شير باز مى گيرند، همانند مجاهدان در راه خدا پاداش مى برند و اگر در اين فاصله، اجل آنان فرا رسد و مرگ ايشان را دريابد، اجر و منزلت شهيد را دريافت خواهند كرد.

 

 

تعليم و تعلم

در مدينه روزى پيامبر(ص) وارد مسجد گرديد، چشمش به دو اجتماع افتاد كه در دو دسته تشكيل شده بودند و هر دسته اى حلقه اى تشكيل داده و سرگرم بودند؛ يك دسته به عبادت و ذكر خدا، و دسته اى به تعليم و تعلم و ياد دادن و ياد گرفتن سرگرم و مشغول بودند. حضرت از ديدن هر دو دسته مسرور و خرسند گرديد و به همراهانش فرمود:

اين هر دو دسته كار نيك نموده و بر خير و سعادتند. لكن من براى دانا كردن و دانا شدن مردم فرستاده شده و مبعوث گشته ام . پس خودش به طرف همان دسته كه به تعليم و تعلم اشتغال داشتند، رفت و در حلقه آنان نشست.

 

 

دستبوسى

مردى خواست تا بر دست رسول خدا(ص) بوسه زند، پيامبر دست خود را كشيد و فرمود: اين كارى است كه عجم ها با پادشاهان خود مى كنند و من شاه نيستم ، من مردى از خودتان هستم.

 

 

دفاع از آبروى مؤ من

ابوالدرداء گويد: مردى در محضر رسول اكرم(ص) آبروى كسى را دستخوش بدگويى قرار داد، ديگرى در مقام دفاع برآمد، رسول خدا فرمودند: هر كس از آبروى برادر دينى خود دفاع كند، حجاب و پرده اى از آتش براى او خواهد بود.

 

 

 

راءفت با حيوانات

عبدالرحمان بن عبدالله، اظهار مى دارد: در حال مسافرت، در خدمت پيامبر بوديم. چشم به حمره اى (پرنده اى همانند گنجشك ) افتاد كه دو جوجه با خود داشت. ما جوجه هايش را برداشتيم. حمره آمده، در اطراف ما بال و پر مى زد. هنگامى كه رسول اكرم مطلع گرديد فرمود: چه كسى نسبت به فرزند اين پرنده، مرتكب خلاف شده، فرزندش را به وى برگردانيد.

 

 

 

 

 

منبع: پيامبر اعظم