*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

واژگان روسی در گویش و زبان مازندرانی

 

 

زبان یا گویش مازندرانی (تبری)،زبان کرانه های جنوبی دریای مازندران، دامنه های شمالی البرز و بخش گسترده ای از شمال ایران بوده است که بالغ بر شش میلیون نفر از جمعیت کشورمان را در بر می گیرند. این زبان سابقه اش به نخستین قرن های پس از اسلام و حتی قبل از آن به زمان پارتی ها و مادها می رسد. زبان تبری طی چند سده به عنوان زبانی غیر مکتوب و محاوره ای به حیات خود ادامه داده است و ناگزیر به گویش ها و لهجه های متفاوت و گاه متناقضی تقسیم شد؛ که در حدود 13 لهجه مازندرانی شناسایی شده است.

 

در این میان بسیاری از واژگان روسی از چند قرن پیش وارد زبان تبری شده  و با واژگان تبری تلفیق شده و به عنوان زبان خودی قلمداد می شوند.

 

 

واژگان روسی درزبان وگویش مازندرانی (تبری)

 

در تعریف زبان گفته شده است: هر گونه نشانه ای که به وسیله آن بتوان حالات یا معانی موجود در ذهن خود را به دیگری انتقال داد زبان خوانده می شود. (1) نیازعمومی انسان باتوجه به استعدادهای درونی اش موجب شد که بتواند از زبان سود جسته و به منظور رساندن مفاهیم خود به دیگران از آن استفاده، و با آن سخن بگوید.

 

زبان های ایرانی به دو دسته ی غربی و شرقی تقسیم می شوند و زبان مازندرانی در شاخه غربی جای دارد و از زیر شاخه های شمال غربی آن است. زبان مازندرانی از زبان های کهن ایران بوده و دارای تاریخ و ادبیات ویژه ای است؛ که بازمانده زبان پارتی و دنباله زبان پهلوی خوانده می شود. زبان پهلوی اشکانی در دوره فرمانروایی پارتیان بر ایران رواج داشته که خود دنباله (زبان مادی) است. (2)

 

دو کتاب اوستا و شاهنامه، به عنوان دو اثر معتبر مربوط به تاریخ باستان و سده میانه تا پیش از فروپاشی ساسانیان، کتابت در مازندران باستان را تآئید می کند و این نشان از ریشه دار بودن زبان مازندرانی می باشد که هنوز هم به طور غالب بنیه باستانی اش را حفظ کرده است.(3)

 

     زبان یا گویش مازندرانی (تبری)، زبان کرانه های جنوبی دریای مازندران، دامنه های شمالی البرز و بخش گسترده ای از شمال ایران بوده است. مناطقی که از غرب به شرق، دهکده های کوهستانی قصران کهن شامل روستاهای اوشان، فشم و آبادی های دماوند، گاجره، شمشک و از دیگر سو چهاردانگه و دودانگه ، هزارجریب، دهستان های شاه کو و شاهوار کتول، فیروزکوه، سوادکوه، لاریجانات، کوهستان های بندپی و چلاو، نور، کجور، بیرون بشم دماوند، کلاردشت، لنگا، نشتا، سه هزار و دوهزار را در بر می گیرد.

 

امروز بیشتر مردم ایران در یکی از پرجمعیت ترین جلگه های کشور، از تنکابن، عباس آباد و محال ثلاث در غرب و علی  آباد کتول در شرق استان مازندران(یعنی از رویان، استندار، تبرستان، استار آباد کهن) شمار فراوانی از تیره ها و گروه های ایرانی در این حوزه زبانی قرار دارند و به آن سخن می گویند که شماری بالغ برشش میلیون نفر از جمعیت کشورمان را در بر می گیرند.(4)

 

 رابینو از ایران شناسان برجسته فرانسوی و محقق در تاریخ و جغرافیای مازندران در مقدمه کتاب تاریخ ادبیات مازندران می گوید در قرن های نخستین و دوم هجری والیان تبرستان زبان مازندرانی را با خط پهلوی می نگاشتند و سکه بنام پادشاهان از قبیل اسپهبدان و باوندیان با خط پهلوی می زدند. گویش تبری در قرن های نخستین پس از اسلام دارای ادبیات گسترده ای بوده است. مجموعه ای از دوبیتی های تبری که به  " امیری" معروف و به شاعری موسوم به امیر پازواری منسوب است در مازندران وجود داشته است.(5)

 

از زمان ورود اسلام به ایران تا زمان تحکیم صفویه توسط شاه عباس اول، مازندران توسط دودمان های محلی با استقلال نسبی و حتی گاهی با استقلال مطلق اداره می شد این دولت ها به دلیل برخورداری از هویتی بومی از زبان و فرهنگ مازندرانی پشتیبانی می کردند در واقع در این دوران زبان رسمی مازندران، مازندرانی بوده که کاربردی رسمی در دستگاه های دولتی داشته است.

 

نگارش کتاب هایی چون مرزبان نامه و نیکی نامه به مازندرانی توسط مرزبان بن رستم بن شروین از شاهزادگان باوندی نشان دهنده آن است که زبان مازندرانی در آن دوران یک زبان نوشتاری بوده و باوندیان همواره پشتیبان زبان و فرهنگ مازندرانی بوده اند.(6)

 

زبان تبری طی چند سده به عنوان زبانی غیر مکتوب و محاوره ای به حیات خود ادامه داده است و ناگزیر به گویش ها و لهجه های متفاوت و گاه متناقضی تقسیم شد. از این گذشته حضور تیره ها و طوایف مهاجر در منطقه به ویژه مناطق جلگه ای و آمیزش مردم بومی با مهاجران و همچنین گستردگی رفت و آمدهای بومیان با مردم سایر مناطق استان و کشور طی دو سده ی اخیر رواج گسترده رسانه های  گروهی متکی به زبان امروزین پارسی  و نفوذ واژگان نواحی همجوار درمحاورات مردم، گویش جلگه ها را با  دگرگونی های آشکاری نسبت به چند دهه پیش همراه ساخت در این میان گویش نواحی کوهستانی به طور طبیعی از اصالت و سلامت بیشتری برخوردار بوده است.(7)

 

 

 

 

در جلگه ها و نواحی کوهستانی سیزده لهجه مختلف مازندرانی شناسایی شده است:

 

1- منطقه علی آبادکتول:

شامل نواحی روستایی کوهستانی شمال شاهوار و مناطقی چون کتول، پیچک محله، محمود آباد، فاضل آباد و جلگه های غیر ترکمن نشین بلوک استار آباد قدیم. 

 

 

2- منطقه کردکوی:

شامل هزارجریب شرقی، شاه کوه زیارت، بالاجاده، رادکان، گزشرقی و غربی و روستاهای ترکمن نشین اززنگی محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه.

 

 

3- منطقه بهشهر:

شامل چهاردانگه هزارجریب از سورتی تا کیاسر و روستاهای مناطق جلگه ای از گلوگاه، شاه کلیه تا انتهای منطقه قره طغان و رودخانه نکارود.

 

 

4- منطقه ساری:

شامل چهاردانگه از کیاسر تا کوهستان های دودانگه، جلگه های مابین میان دورود و جلگه های مناطق غربی تجن رود تا جویبار.

 

 

5- منطقه قائمشهر:

شامل مناطق کوهستانی فیروزکوه، سوادکوه و روستاهای جلگه ای حد فاصل بین کیاکلا، جویبار و روستاهای کوهپایه ای بیشه سر.

 

 

6- منطقه بابل:

از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و نواحی جلگه های حد فاصل فریدونکنار، بابلسر،ب هنمیر، کیاکلا تا روستاهای کوهپایه ای کهنه خط، گنج افروز و بابل کنار.

 

 

7- منطقه آمل:

از کوهستان های بندپی تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاق آمل تا حوالی امامزاده هاشم و جلگه های دو سمت هراز، دشت سر و محمودآباد و کوهپایه ها وجلگه های جاده چمستان، میان آمل و نور.

 

 

8- منطقه نور و نوشهر:

شامل بخشی از روستاهای بیرون بشم، کجور، محال ثلاث و جلگه های حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس.

 

 

9- چالوس وتنکابن شرقی:

شامل مناطق کلار باستانی، برخی از روستاهای کوهپایه ای منطقه بیرون بشم و لنگا و نواحی جلگه ای از آب چالوس و عباس آباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباس آباد.

 

 

10- تنکابن مرکزی:

شامل لهجه های دوهزار و سه هزاری و خرم آبادی و گلیجانی و چالکش یعنی جلگه های حد فاصل آب نشتا تا آب شیرود.

 

 

11- منطقه قصران باستانی:

شامل مناطق لاوشان، فشم، شمشک، گاجره و روستاهای کوهپایه ای توچال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود و مناطقی از طالقان.

 

 

12- منطقه دماوند:

شامل نواحی کوهستانی شهرستان دماوند، رودهن، بومهن تا فیروزکوه.

 

 

13- مناطق شمالی سمنان:

شامل نواحی مختلف شهرستان های شاهرود، دامغان، سمنان، شهمیرزاد و گرمسار.

 

 

 

از ویژگی های تاریخی زبان مازندران در مقایسه با سایر زبان های ایرانی، اینکه زبان مازندران زیر نفوذ و تحت تآثیر زبان عربی و ترکی کمتر واقع شده است. 

 

موقعیت طبیعی و جغرافیایی دریای مازندران از دیرباز نه تنها برای ایرانیان بلکه برای اقوام بیگانه نیز حتی دورترین آنها از سواحل ایران (روس ها) شناخته شده بود و برای تجارت و صدور کالا از آن منطقه به دیگر مناطق آسیایی به آن سواحل کشتی می راندند و از همان روزگار قصد دست اندازی و تصرفآن را در سر می پروراندند. این امر در دوره پتر کبیر سرعت و سازماندهی بیشتری پیدا کرد و باعث شد حملات مکرری به سواحل دریای مازندران صورت گیرد.

 

اولین حمله روس ها به سواحل دریای مازندران در ابتدای قرن دهم میلادی آغاز شد و تا اوایل قرن بیستم ادامه داشت که در این مدت سواحل و جزایر دریای مازندران بارها مورد اشغال روس ها قرار گرفت.حکومت های ایرانی در رویارویی با آنها بارها از خود مقاومت و شایستگی نشان داده اند. این امر تا دوران تاریخ معاصر ایران و نیمه های آناستمرار داشته و فصلی از تاریخ دیپلماسی ایران را پدید آورده است؛ و این امر باعث شد که روس ها مدت زیادی در مازندران آمد و شد داشته باشند و در منطقه سکنی گزینند و با مردم شمال ایران داد و ستد و معاشرت داشته باشند که نتایج آن ورود برخی فرهنگ ها از جمله واژه های روسی به این سرزمین بوده است.

 

همانگونه که جامعه متحول می شود زبان  نیز دچار دگرگونی شده  و باتوجه به شرایط اجتماعی و زیستی، تغییر و تحول پیدا می کند.

 

بسیاری از واژگان روسی ازچند قرن پیش وارد زبان  تبری و گویش مازندرانی شده است.برخی از این واژگان با پذیرش تغییراتی در ساختمان و آهنگ خود و برخی دیگر، تنها با تغییراتی در آهنگ،به مجموعه واژگان  تبری پیوسته و پس ازسالها استفاده توسط بومیان، از سوی آنها واژه هایی خودی قلمداد می شوند. بسیاری از آنها نیز با واژگان تبری تلفیق شده اند و برخی از همین این واژگان از استان های شمالی ایران (مازندران و گیلان) وارد زبان فارسی نواحی مرکزی ایران شده اند.

 

واژگانی چون :

 

آپارات (Aparat) دستگاه تعمیر و اصلاح لاستیک اتومبیل.

 

اسفالت (Esfalt) مخلوط قیر و شن ‌که ‌در ساختن ‌کف‌ خیابان ها بکار می رود.

 

ارسی (Uorci) کفش مردانه ‌یا زنانه ‌پاشنه‌دار- نوعی در  که دارای چهار چوب مخصوص بوده و آن در داخل چهار چوب حرکت می کند و با پایین و با لا رفتن باز و بسته می شود.

 

استکان (Estecan) ظرف شیشه ای یا بلوری استوانه شکل نسبتا" باریک و بلند و بدون دسته. که غالبا با آن چای خورند.

 

اسکناس (Eskenas)  پول‌ کاغذی‌ پشتوانه ‌دار کهبرای خرید و فروش بکار می رود.

 

اشکاف (Eshkaf) قفسه ‌درداربرای ‌گذاشتن‌ ظروف یا کتاب یاچیزهای ‌دیگر.

 

بنزین (Benzin) از تقطیر مواد سبک نفت معدنی بدست می آیدو آن ماده مولد نیرو در اتومبیل هاست.

 

ترمز (Tormuz) آلتی است در اتومبیل و ماشین های مشابه که با فشار دادن آن، حرکت اتومبیل یا ماشین دیگر را متوقف یا کند می سازد.

 

زاپاس (Zapas) لاستیک یا قطعه اضافی همراه اتومبیل، کس یا چیز اضافی که هنگام احتیاج به سراغ او یا آن بروند.

 

بیسکویت (Biskueat) نوعی نان شیرینی که خشک و کم وزن است.

 

سمیشکا (Semishka) تخمه آفتاب گردان.

 

سوخاری (SuKhari) برشته شده،نوعی نان برشته شده.

 

شکلات (SHukolat) نوعی شیرینی که از کاکائو، شکر، و افزودنی های دیگر مانند شیر، پسته و فندوق تهیه می شود.

 

کالباس (Kalbas) گوشت گاو و چربی را با بعضی مواد دیگر پخته و برای خوردن آماده می کنند.

 

پالتو (Palto) لباس ‌زمستانی ‌ضخیم ‌که ‌روی ‌لباس های ‌دیگر بر تن ‌می کنند.

 

پرو (Peruv) آزمایش لباس از طرف خیاط بر تن مشتری .

 

جلیقه (Jelighe) نوعی پوشش بدون آستین که زیر کت و روی پیراهن می پوشند .

 

زیگزاگ (Zigzag) حرکتی در مسیر و نوعی دوخت به شکل هفت و هشت های به هم پیوسته ای که در یک ضلع مشترکند.

 

ساتین (Satin) پارچه براق و لطیفی ازجنس کتان و ابریشم.

 

سارافون (Sarafun) پیراهن زنانه بدون آستین که معمولا در زیر آن، بلوز می پوشند.

 

کلوش (Kalush) کفش ‌لاستیکی ‌که ‌بیشتر در زمستان ‌بپا می کنند.

 

گالش (Galesh) گاودار، گاوچران

 

نعلبکی (Nalbeki) ظرف کم عمق و مدوّر که استکان چای را در آن می گذارند.

 

بوشکه (Bushkeh) ظرف‌ چوبی بزرگ‌ یا لاستیکی ، فلزی‌ استوانه ای ‌شکم ‌دار برای آب یا مایعات دیگر.

 

پریموس (Primus) نوعی چراغ خوراک پزی که قسمت اجاقش نفتی و چراغش تلمبه ای .

 

چتکه (CHutke) چهار چوبه ای که دارای چند رشته مهره های چوبین بسیم کشیده است و بدان اعداد را محاسبه و جمع و تفریقمی کنند.

 

زاماسکه (Zamaske) مواد بتونه

 

سماور(Samavar) وسیله ای برای تهیه آب جوش و چای.

 

شار (SHar) نوعی درخت جنگلی محکم و بادوام

 

شوکا (SHuka) نوعی گوزن بومی که دم کوتاه و کپل سفید دارد.

 

فرغون (Ferghun) وسیله ای برای حمل مصالح ساختمانی و غیره

 

قرنیز (GHarniz) پیش آمدگی ‌باریک بالای‌ در و پنجره ‌شبیه ‌سایبان و برآمدگی کناره های دیوار.

 

کتلت (Kotlet)  نوعی ‌خوراک‌ که ‌با گوشت ‌کوبیده ‌یا چرخ‌ شده ‌درست‌ می کنند که انواع مختلف دارد.

 

کمد (Kumud) گنجه ‌پهن ‌کشودار که ‌در آن ‌لباس‌ یا اشیاي دیگر گذارند - کمد بایگانی، کمدی که درآن پرونده های اداری را بایگانی کنند- یا کمد جالباسی. کمدی که در آنجامه ها را جای دهند .

 

لامپا (Lampa) چراغی‌که‌ با نفت ‌می سوزد و دارای مخزنی است جهت مایع قابل احتراق) نفت، روغن و غیره ) و فتیله ای در آن مخزن فرو برده و همچنین لوله ای شیشه یی دارد که شعله فتیله را احاطه می کند.

 

لوتکا (Lutka) قایق پارویی.

 

متقال(Metghal) پارچه ای سفید شبیه به کرباس و لطیف تر از آن .

 

میچکا (Michka) گنجشگ.

 

یاشیک (Yashik) جعبه چوبی.

 

سیکا (Cika) مرغ آبی یا اردک.  

 

باغچه (Baghche) باغ کوچک.

 

املت ( Uomle ) خوراکی است که با تخم مرغ و رب گوجه و یا مواد دیگر تهیه کنند.

 

راپورت (Rapuort) گزارش کتبی یا شفاهی مبنی بر خبر و مطلبی.

 

کمپوتKomput)) میوه ‌ای‌ که آن را در شربت‌ قند پخته ‌باشند و آن را پس‌ از پختن‌ درظرف‌ سربسته ‌نگهدارند.

 

 

 

 

 

با سپاس فراوان از: رحمت رزاقی، دانشجوی دکترای تاریخ و مدير آموزش و پژوهش صدا و سيماي مركز مازندران

 

 

منابع و مآخذ:

1_ نوری، حسن. فرهنگ بزرگ سخن،تهران،انتشارات سخن،1382.ش، ج5.

2_ طاهری شهاب،سیدمحمد.تاریخ ادبیات مازندران،تهران، نشررسانش،1381.ش،ج1.

3_ نجف زاده بارفروش،محمد باقر.واژنامه مازندرانی،تهران، نشربلخ،1368ش.

4_ نصیری اشرفی، جهانگیر. فرهنگ واژگان تبری،تهران،انتشارات احیاء کتاب،1381 ش، ج1

5_ نوری،نظام الدین.تاریخ ادبیات مازندران،تهران، نشرزهره ،1380.ش.

6_ یزدان پناه لموکی،طیار.تاریخ مازندران باستان،تهران ، نشرچشمه،1385.ش

 

 

 

 

 


ارسال نظر

وبسايت روستا مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است و از انتشار نظراتی که حاوی توهین یا بی‌احترامی به اشخاص حقيقي يا حقوقي و موارد مغایر با قوانین كشور باشد معذور است.

کد امنیتی
بارگزاری مجدد

نظرات  

 
+1 # 0098111238 در تاریخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ، ساعت 11:03 ق ظ
خله باحال بیه دمت گرم...
نقل قول
 
 
+3 # 238 در تاریخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ، ساعت 01:03 ب ظ
سلام عکس و متن بهم نمی خوره.
نقل قول
 
 
0 # ميثم صالحي ايمني در تاریخ: دوشنبه 19 خرداد 1393 ، ساعت 10:03 ق ظ
كلوش(به كسر كاف) نوعي دامن زنانه.
بكسل، بكسوات (لغزيدن سرخوردن).
شوت(فرد كند ذهن).
شف(شال گردن).
شلنگ. قالپاق. ساسات. كاپوت. ورميشل. آفتومات.
سمشكه ياسبشكه(تخم آفتاب گردان)
نقل قول
 
 
-1 # سید حسن نوه حاج مسیح در تاریخ: چهارشنبه 21 خرداد 1393 ، ساعت 09:03 ق ظ
با تشکر فراوان از مسئول سایت و به ویژه آقای دکتر رزاقی بابت اطلاعات دقیق و جالب اگه کتابی الکترونیکی در این زمینه هست بی زحمت به آدرس زیر بفرستید.
نقل قول
 
 
-1 # مرتضي صالحي در تاریخ: شنبه 24 خرداد 1393 ، ساعت 02:03 ب ظ
باسلام و تشكر خدمت دكتر رزاقي بخاطر مطالب زيباو فصيح.
نقل قول
 
 
-1 # زال نژاد چالوس در تاریخ: پنج شنبه 18 ارديبهشت 1399 ، ساعت 09:02 ب ظ
گالش و شوکا دو واژه کاملا مازندرانی هستند
نقل قول
 
درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20