با سلام به همه.در زمانهای قدیم پسری عاشق فراگیری فنون بود که به معبدی رسید و با هزار زحمت خود رو جزء هنر جوهای اونجا قرار داد یه روز این هنرجو ی ما پیش استاد رفت و گفت چیزی به من بیاموز؟ استاد گفت:شما می تونید صدای یک دست رو در بیاری؟ هنر جو دست رو تو هوا تاباند. ولی استاد گفت: صدایی نداد! با یک دست به زمین زد،استاد قبول نکرد.به دیوار زد استاد قبول نکرد. سپس از استاد اجازه خواست تا اون معما رو حل نکرده بر نگردد.
رفت بعد از ماه ها در شبی تاریک بدون اینکه در بزنه تعظیم کرد و نشست.به استاد گفت: من صدای یک دست رو پیدا کردم و استاد اون رو تحسین کرد.
آيا می دونید صدای یک دست چیه؟
صدای یک دست سکوته که از هر صدایی بلند تره و میتونه گوش هر شنونده ای رو کر کنه.
این عکس هایی که دوستان میذارن همون صداست که گوش هر مسلموني رو کر میکنه.البته اگه گوشی باشه!!

سلام عزیزان :همیشه خواستیم برای مشکلات دورو برمون مقصری پیداکنیم ولی همه جواب های ما برمیگرده به وجدان خودمون حق با آقای نجفی است اگر وجدان بیداری داشته باشیم بارعایت اصول اسلامی همه چیز به خودی خود سرجایش می ماند.

سلام.
ببینید عزیزان، من نمی دونم سواد کلاسی من دیپلمه و سواد اجتماعی من زیر دیپلم.چطور بعضی ها مطلب به این ساده گی رو یه جور دیگه تعبیر میکنند.بند عرض کردم به همدیگه توهین نکنیم.دوم عرض کردم راه دمکراسی بهتر از جنگه یا بهتر جواب میده.سوم گفتم سکوت بلنترین فریادهاست که اینو من نمیگم بزرگان میگن. چهارم عرض کردم عکسهای بدون شرح همون سکوته که گوش شورا و مخصوصا" دهیار رو باید کر کنه. پنجم سریع خودم رو مورد خطاب قرار دادم که من باید شنوند خوبی باشم.
درضمن من اگه می خواستم سیاسی صحبت کنم (در خصوص شورا و دهیار) که حرف زیاد داشتم.میگن آدما همون جور زندگی میکنند که فکر میکنند.
در ضمن جواب دادن به سوالات اهالی کار ریس شورا می باشد من فقط به عنوان یكي از اهالي روستاو مثل شما هستم و اگه اسم مستعار استفاده نکردم خواستم حرف های خودمو با اسم خودم بگم که سوء تفاهم نباشه.
یه روز یکی از دوستان که چند بار از طرف اداره شون به چین و آلمان مسافرت کردن یه چیزی گفتن که من خجالت کشیدم.
گفتن ما باید مسلمونی رو از چینی های بی دین یاد بگیریم.شما فکر می کنید این درد نیست. وجدان تنها محکمه ایست که احتیاج به قاضی نداره.