*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

کرسی، اهميت، تاريخچه و شيوه استفاده آن در روستاي ايمن آباد و كروكلا(یادآوری)

 

چند سالي است كه روش هاي نوين گرمايي از بخاري هاي نفتي گرفته تا برقي و انواع بخاري هاي گازي كه با گاز مايع كار مي كردند تا به امروز كه از سال 1389 در روستايمان لوله كشي گاز خانگي به مرحله انجام رسيده است، به نظر مي رسد كرسي ها در بسياري از خانه ها جمع آوري شده است. اما تحقيقات ميداني بر آن است كه  همچنان كرسي ها جايگاه ويژه اي نزد ما ايمن آبادي ها و كروكلايي ها دارد.

 

جداي از گرماي خاصش كه به انسان آرامش مي داد و رطوبت 80 درصدي مازندران را  از استخوان هاي روستاييانِ كار در شاليزارها دور مي كرد، مهر و محبتي به اهل خانه مي داد كه دور كرسي نشستن و روبروي هم قرار گرفتن، به چهره هم نگريستن و با هم به گفتگو نشستن در هيچ كجاي دنيا نتوان آنرا يافت. چه بسا رنگ رخساره خبر از سر ضميري مي داد كه شايد اندوهي در دلش داشت و چه زيبا براي زدودنش اقدام مي كردند. يا با جملاتي، آرامش را به طرف  هديه مي دادند و يا دست به كار مي شدند و با همدلي، اندوه دلي را به شادي بدل مي ساختند.

 

اما امروزه تلفن هاي همراه(پيامك، بازي ها، تلگرام و...)، كامپيوتر و اينترنت، تلويزيون ها و ماهواره ها فرصت دور هم نشستن را  از اعضاي خانواده هاي روستايمان ايمن آباد و كروكلا  گرفته است.

 

 

 

 

 در هرصورت در تمامي منازل روستايمان چه خانواده هاي سرمايه دار، چه متوسط و چه كم درآمد، بخاري گازي يافت مي شود و از نعمت گرماي گاز خانگي بهره مي برند.

 

اما در عين حال بعضي ها بويژه پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، دل كندن از كرسي را روا نمي دارند و هر چقدر اتاق گرم گرم باشد انگار باز هم احساس سردي مي كنند و كرسي را با تمامي  مخالفت هاي فرزندان و نوادگان در اتاق و خانه خود برپا كرده اند.

 

يادمان باشد جانبازاني نيز هستند در روستايمان كه بر اثر سرماي هوا كه تركش ها آزارشان مي دهد براي كم كردن درد بدنشان از كرسي استفاده مي كنند.

 

در عين حال بعضي از خانواده ها نيز براي حفظ سنت و بعضي ديگر  به دليل كم كردن بهاي گاز مصرفي خانوار از کرسی استفاده می کنند. و چه لذتي مي برند ميهماناني كه براي شب نشيني به خانه شان مي روند.

 

بسیاری از ما، نشستن و خوابیدن زیر کرسی، با آن حرارت دلچسب و بی نظیر و خواب آورش را، تجربه کرده ایم و پاييز و زمستان هایی را که همراه بزرگترهای خانواده، با خوردن خوراکی های زمستانی و شنیدن حکایات پدربزرگ و مادربزرگ سپری می شدند را، از جمله خاطره انگیزترین دوران زندگی کودکی و نوجوانی خود می دانیم.

 

خوابيدن اعضاي خانواده، همگي زير يك لحاف و يك كرسي و در يك اتاق،

 

دعواي بچه ها براي جايي بهتر تا از باد درز درب ها و پنجره هاي اتاق خلاصي يابند،

 

بازيگوشي و دعواي بچه ها و فشار دادن پاهاي يكديگر به تيزي چوب كرسي يا كشيدن ملحفه به سمت خود،

 

يكي گرمش مي شد و ديگري سردش و هر كس به شكلي گرماي كرسي را تنظيم مي كرد،

 

ناخنك زدن به برنج و غذاي مانده از نهار و يا شام زير كرسي يادش به خير،

 

مادر كه با همه خستگي اش مي بايست آتش كرسي را از زغال تهيه و آماده مي كرد،

 

يادش بخير مادرمان كه هميشه آخرين نفري بود كه براي استراحت شبانه به زير كرسي مي آمد و جايش هم هميشه دم در بود تا .....

 

آري يادش بخير، اما شاید ما از آن دسته افرادی باشیم که با وجود استفاده از کرسی، هیچوقت از چگونگی برپاکردن و وسایل مورد نیاز آن اطلاعی نداشته باشیم. پس بد نیست با نگاهی به کتاب تهران قدیم به قلم  زنده یاد جعفر شهری و همچنين نيمه نگاهي به گفته هاي مردان و زنان ديروز روستايمان، از چند و چون آن باخبر شویم.

 


 

 

کرسی چگونه وسیله ای بود؟

 

کرسی وسيله اي است که برای گرم شدن در زمستان درخانه‌ها استفاده می‌شود. کرسی از چهار پایه ای (میزی) از چوب به اندازه ۱x۱ متر و بیشتر و گاهی مستطیل تشکیل شده بود که حدود سه وجب بلندی داشته، روی آن را با لحافی بزرگ در اندازه های ۴x۴ یا ۷x۷ متر و گاهی بیشتر یا کمتر  می پوشاندند. سپس روی لحاف را با جاجیم، ترمه و یا چادر شب سفید تزئین کرده و به تناسب بزرگی و کوچکی کرسی، مجمعه ای مسی برای قرار دادن چراغ، سماور و ظروف خوراکی ها روی آن قرار می دادند. اطراف کرسی را تشک، زيرانداز و پتو گذاشته و با تكيه بر پشتي يا بالشتي بر روي آن می نشستند.

 

معمولا" در خانه های طبقه متوسط و اعیان، دو کرسی موجود بود، یکی برای اهل خانه در اتاقی دیگر و یکی در اتاق پذیرایی برای مهمانان قرار داده می شد. تشک پای کرسی معمولا" کوتاهتر اما پهن تر از تشک معمولی بود به طوری که با قرار گرفتن در چهار طرف کرسی، لبه ها روی هم نیافتاده و ناهموار و ناراحت نباشد. گذاشتن کرسی در روز و ساعتی سعد (ساعت خش) انجام می شد و بزرگ خانواده باید در آن شب با پاکتی شیرینی وارد خانه می شد.

 

 

 

كرسي ها نيز خود دو گونه بوده اند:

1_ پايه دار

2_ بي پايه يا رو زميني

 


1_ پايه دار:

اين نوع كرسي ها چهار پايه 20 تا 25 سانتي داشت و هنگامي كه چاله كرسي(كرسي چال) ساخته مي شد اين چهار پايه در چهار گوش چاله كرسي كه به نوعي آتشدان نيز بوده است قرار مي گرفت.

خوبي اين كرسي ها اين بود كه كف كرسي با سطح زمين همتراز و همسطح مي شد از اين جهت وقتي زير كرسي مي رفتند ديگر پاهاي شان را چوب كرسي آزار نمي داد و به راحتي مي توانستند پاهاي شان را دراز كنند.

 


2_ بي پايه يا رو زميني:

با گذشت زمان و با آمدن كرسي هاي برقي اِلِمِنتي و حذف سوخت زغال براي گرم كردن كرسي،  آرام آرام چاله كرسي بلا استفاده شد و با حذف چاله كرسي پايه هاي كرسي حذف شد و كف كرسي هاي چوبي همانند سطح روي آن با تخته پوشانده شدند و از حالت چهارخانه و مشبكي خارج شدند. هرچند خيلي ها بخاري برقي المنتي را در داخل چاله كرسي مي گذاشتند تا خطر برخورد پاها به آن كمتر شود.

 

اما عيب بزرگ اين كرسي ها آزار ديدن پاي استفاده كنندگان آن بود. برخورد پا به لبه هاي چوبي كف كرسي چندان خوشايند مردم نبود. بعضي ها زيرانداز يا تشك نسبتا" قطورتري را در چهار طرف كرسي كه اهالي به آن چشمه مي گفتند مي گذاشتند تا برخورد پا به لبه هاي چوبي كرسي كمتر آزارشان دهد.

 

در روستاي ايمن آباد و كروكلا كرسي توسط استاد نعمت حسيني ساخته مي شد. البته استاد علي نيز كه اهل ييلاقات آمل بود و مردم مي گفتند كوهي است، كار نجاري و ساخت كرسي در روستا را ايشان نيز انجام مي دادند.

 

  مرحوم استاد نعمت حسینی(ره)، نجّار روستا

 

 

از طرفي لحاف كرسي (كِرسي دِعاج) را نيز عزيزاني چون استاد عبداله اصغرنيا، استاد حسن كياني و استاد مصيّب كياني مي دوختند. استاد رشيد كياني كه برادر استاد حسن بود خياط روستاي ايمن آباد و كروكلا به شمار مي رفت و لحاف كرسي نمي دوخت.

 

 

مرحوم استاد رشيد کیانی(ره)، خیاط روستا 

 

 

 مرحوم استاد مصيّب كياني(ره)، لحاف دوز روستا

 

 

آتش كرسي:

در زیر این میز و تشکیلاتی که وصفش گفته شد، یک منقل قرار می گرفت که حرارت مطبوع زیر کرسی را تامین می کرد و آماده کردن آن، روشی مخصوص به خود داشت.

 

  ابتدا ته و درزهای منقلی را با گچ خیس کرده کاملا" می پوشاندند. سپس داخل آنرا خاکستر الک کرده می ریختند و وسط خاکسترها را گود کرده، خاکه ذغال ریخته، آتش ذغال می گذاشتند و باد می زدند تا آتش ذغال به خاکه ذغال ها برسد. سپس به آهستگی و ملایمت روی آنرا با کفگیر خاکستر داده، خاکسترهای دور منقل را به دور خاکه ها و آتش رو برگردانده، فشرده و صاف می کردند. سپس منقل را برای از بین رفتن بوی ذغال مدتی در فضای آزاد باقی گذاشته و سپس زیر کرسی می گذاشتند. اين منقل ها در شهر رايج بود آنهم نزد خانواده هاي متوسط. 

 

هر چند ساعت یکبار یک لایه از خاکستر روی آنرا پس زده، آتشش را تند می کردند. این روش آتش کردن مخصوص اولین منقلی بود که زیر کرسی قرار داده می شد، از اینجا به بعد، هربار منقل را "خاکه رو خاکه" می کردند، به این ترتیب که آتش باقیمانده ته منقل را با خاک انداز برداشته، خاکه تازه در منقل ریخته، آتش را مجددا رویش می ریختند و خاکستر می دادند. یک مایه آتش دیگر، گلوله بود که از خاکه ذغال تهیه می شد. به این ترتیب که در تابستان، خاکه ذغال ها را در طشت آبی می ریختند، شنهای آن که ته نشین می شد، ذغالهای روی آب مانده را جمع می کردند و با دست به شکل گلوله هایی سفت و فشرده مانند کوفته برنجی درآورده و در آفتاب خشک می کردند. دو سه تا از این گلوله ها را در اولین آتش در ته منقل گذاشته، رویش را خاکه و آتش می دادند و باقی مراحل به شکل مذکور اجرا می شد.

 


 

اما همه خانواده ها قدرت تهيه و خريد منقل را نداشتند، به ويژه در روستاها از جمله روستاي ايمن آباد و كروكلا چاله اي براي كرسي حفر مي كردند به اندازه چهارپايه كرسي، تا كرسي از چهار پايه، داخل آن قرار گيرد و به عمق ۲۵ سانتي متر نسبت به كف اتاق حفر مي شد و وسط آنرا به عمق ۳۰ سانتي متر دايره وار مي كندند تا به عنوان آتشدان، زغالهاي گُر گرفته در آن ريخته شود. دور اين چاله را با گچ و يا گِل صاف می کردند و آتشي كه از قبل آماده مي كردند در آن مي ريختند. كار ساختن چاله كرسي كه اهالي به آن كرسي چال مي گفتند توسط بنّا انجام مي شد. از جمله بنّاهاي روستايمان مي توان از استاد غلامرضا لاسمی ایمنی نام برد كه اين كار را ايشان انجام مي داد. از طرفي شخصي به نام كربلايي داداش درزي معروف به كبداش درزي نيز، كه اهل روستايي ديگر بود در روستا به اين كار اهتمام مي ورزيد.

 

مرحوم استاد غلامرضا لاسمی(ره)، بنّای روستا

 


با فرا رسيدن فصل گرما از اواسط بهار كرسي ها جمع مي شد اما بعضي ها براي زدودنِ دردِ استخوانِ پاهايشان از كار شاليزاري و كشاورزي كه در فصل بهار آغاز مي شد، ديرتر اقدام به برداشتن كرسي  مي كردند.

 

چاله كرسي همواره برجاي بود و با ميز پاكوتاهي كه از چوب ساخته مي شد با برداشتن كرسي بر روي چاله قرار مي گرفت و با گذاشتن فرش روي آن، كف اتاق  هم سطح مي شد و پستي و بلندي به چشم نمي آمد.

 

ناگفته نماند گاهي اوقات دعوايي هم از سوي خانواده بر سر زمان نصب و برداشتن كرسي صورت مي گرفت كه جاي خود دارد.  

 

 نقاشی قهوه خانه ای شب یلدا، اثر مرحوم محمد حمیدی

 

 

 

تهيه زغال:

کوره های ذغال سازی در جنگل های مازندران قرار داشت که شاخ و برگها و تنه درختان پوسیده جنگلی را در آنها سوزانده، خفه نموده و ذغال می کردند. ذغال فروش ها، قطعات درشت آنرا به نام ذغال، نیمه درشت را به نام " مویزه " و نرمترها را به نام خاکه می فروختند. معمولا دو نوع ذغال در ذغال فروشی ها موجود بود، یکی همین ذغال جنگلی که نوع مرغوب، پر مغز و با دوام بود و قیمتی گرانتر داشت و نوعی که ذغال "باغی" نام داشت و از درختان باغ های اطراف شهر مانند درختان میوه، بید، تبریزی و زبان گنجشک تهیه می شد و پوک و بی دوام بود و ارزانتر عرضه می شد. ذغال فروشهای متقلب، این ذغال را با نوع مرغوب مخلوط کرده و با قیمت گرانتر به خانه دار های بی اطلاع می فروختند.


در روستايمان ايمن آباد و كروكلا زغال را بيشتر مردم، خودشان تهيه مي كردند. بعضي ها خود به سراغ تهيه چوب از جنگل مي رفتند و بخاطر فاصله زياد از جنگل  و یا به مرور زمان که جنگل ها تبدیل به شالیزار می شدند، تهیه چوب از چوب فروشي(هیمه رُوش) كه درختان قطع شده جنگل را بر پشت اسب بار ميزد و به روستا مي آورد مي خريدند.

 

از جمله افرادي كه زغال را از روستاي وُسطي كلاي آمل بار اسب زده و به روستا مي آورد، كربلايي سيد عبداله حسيني فرزند سيدبابا بود. ايشان به همراه تعدادي ديگر از اهالي، زغال را از آن روستا كه در آن سال ها فقط در آنجا پخت زغال صورت مي گرفت، به روستا مي آوردند.

 

  كربلايي عبداله حسيني ايمني

 

 اما برای تهیه زغال علاوه بر چوب، مردم روستایمان از شلتوک برنج (که در گویش محلی اوج مي گویند) برای خفه کردن یا نرسیدن اکسیژن به چوب های سوخته شده استفاده می کردند. شلتوك برنج را از كارخانه شاليكوبي آنزمان سالهاي 1345 تا 1365 تهيه كرده و با کیسه های نایلونی صد کیلویی پر می کردند و با استفاده از فرغون (دستچرخ) و تیلر به خانه می آوردند تا در حیاط خانه، کار تهیه و پخت زغال را انجام دهند. البته قشر ضعيف روستا اين كيسه شلتوك ها را كه آنزمان رايگان بود و هر كسي مي توانست هر اندازه كه دلش مي خواهد بردارد و ببرد، بر دوش خود مي نهادند و در چند نوبت اين كار انجام مي شد.

 

در ادامه چاله ای مربعی به مساحت ۹ و یا ۱۲ متر مربع به عمق نیم متر حفر می کردند و با ریختن یک لایه شلتوک هیزم ها را به صورت منظم و لایه لایه در آن  می چیدند. چینش هیزم ها بسیار مهم بود تا از شلتوک کمتری استفاده شود. با آتش زدن هیزم ها و پس از مدت زمانی کوتاه که شعله های بلند شده فروکش می کردند شلتوک را بر روی هیزم ها ریخته و پس از گذشت یک تا دو روز که آرام آرام شلتوک برنج، سوخته و سیاه رنگ می شد با ریختن آب روی آن به جمع آوری زغال می پرداختند.

 

در این کار، تمامی اعضای خانواده حتی کودکان می بایست همکاری می کردند.

 

زغال ها با بسته بندی در کیسه های نایلونی صد کیلویی، در انباری ها یا پشت بام ها نگهداری می شد.

 

كار تهيه زغال در اواخر تابستان یا اوایل پاییز انجام  مي شد یعنی پس از برداشت برنج از شالیزارها، تا در فصل سرما مشكلي نداشته باشند.

 

 

 

با گذشت زمان که برق به روستا آمد، اجاق ها و منقل های برقی که ما روستائیان به آن کِرسی برقی می گفتیم وارد روستا شد و تهیه زغال ها به باد فراموشی سپرده شد. به همین دلیل کم کم پای اجاق ها و منقل های برقی که از جنس آجر نسوز بود و با چند اِلِمِنت (مانند بخاری برقی) کار می کرد، به خانه ها باز شد و جای منقل های ذغالی را گرفت.

 

این منقل های برقی که در ابتدا بدون حفاظ بودند، کم کم و شاید در اثر اتفاقات ناگوار متعدد، با شبکه ای توری که روی بخش التهابی آن را با فاصله ای مناسب می پوشاند، مجهز شدند.

 

حسن بزرگ منقل های برقی این بود که بر خلاف آتش ذغال، قربانی نداشت. چرا که دود آتش ذغال موجب خفگی چه بسیار کودکان و افرادی می شد که سر به زیر لحاف کرسی کرده بر اثر دود آتش ذغال کرسی، مسموم شده و افراد خانواده جانشان را از دست مي دادند.

 

 

 

پس از منقل های برقی، بخاری برقی و بخاری نفتی و گازی جزو لوازم اصلی خانه هاي روستايمان ايمن آباد و كروكلا شد.

 

 این وسایل جای کمتری اشغال می کردند و با گرم کردن تمام فضای خانه، زندگی را برای اهل منزل بسیار آسانتر می کرد و به این ترتیب کرسی با تمام لذتی که داشت، کم کم برچیده شد. لحاف های بزرگ آن به لحاف هایی کوچکتر تقسیم شد و چهارپایه یا میز کرسی هم به استفاده دیگری رسید یا فروخته شد و خلاصه آثار وجود کرسی از خانه ها رخت بربست.

 

امروز برای تعداد بيشتري از اهالي روستا، کرسی هاي زغالي و برقي تنها به خاطره ای شیرین تبدیل شده است و حتی بسیاری از ما همه ساله برنامه ريزي مي كنيم که یک کرسی برپا کنیم و بالاخره هم نمی شود.

 

اما همواره كساني هستند از جمله پيران و ميانسالان روستا كه همچنان كرسي ها را در كنار بخاري گازي برپا مي كنند و لذت دور هم نشستن ها و چهره به چهره ي هم نگريستن ها و از درد و غم هم باخبر شدن ها را زير گرماي مثال زدني آن ارزاني خود و خانواده مي كنند.

 

شنيدن داستانهاي قديمي روستا و سرگزشت پدربزرگ و مادربزرگ و حتي پدر و مادر در زمان هاي نه چندان دور، لذتي دارد كه هيچگاه تلويزيون و هيچ رسانه اي ديگر به افراد بويژه بچه ها ارزاني نمي كند.

 

 

 

 

منتظر تکمیل اطلاعات و ارسال عكس و خاطرات زيباي شما از كرسي هستيم.

 

 

 

تهیه و تنظیم: عسکری امینی ایمن آبادی

با سپاس فراوان از حسن جان كريمي ايمني برادر جانباز و بنّاي پيشكسوت روستا

 

ارسال نظر

وبسايت روستا مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است و از انتشار نظراتی که حاوی توهین یا بی‌احترامی به اشخاص حقيقي يا حقوقي و موارد مغایر با قوانین كشور باشد معذور است.

کد امنیتی
بارگزاری مجدد

نظرات  

 
+4 # ببرمازرون در تاریخ: چهارشنبه 27 آذر 1392 ، ساعت 11:09 ب ظ
سلام اقای امینی عزیز.وقتی که داشتم این مطالب رومی خوندم یک حس و حالی به من دست داد که فکرمی کردم الان زیر اون کرسی به یاد موندنی نشسته هستم. باتشکرازشمادوست گرامی که به این زیبایی حق مطلب رو ادا کردین.
نقل قول
 
 
+3 # 0098111238 در تاریخ: یکشنبه 13 بهمن 1392 ، ساعت 10:11 ب ظ
سلام و خسته نباشید خدمت آقای امینی... متاسفانه الان تعداد کرسی تو محل مون خیلی کم شده' ای کاش میشد برگشت به زمان قدیم''' یادش بخیر حتی مهمونایی که از شهرستانهای دیگه به خونمون میومدن از دیدن کرسی تعجب می کردن و بعد که زیرش می‌نشستن حسابی گرم میشدن میفهمدن چیه، چقدباصفاست، بیشترشون به ما میگفتن باهم پیش مرحوم استا نعمت نجار میرفتیم اونها برای خودشون سفارش میدادن، بعدهم با خودشون میبردن به شهرشون.
نقل قول
 
 
+4 # محلی در تاریخ: چهارشنبه 16 بهمن 1392 ، ساعت 09:11 ب ظ
مطلب قشنگی بود. یاد همه درگذشتگان روستامون، خصوصا" در گذشتگانی که در این مقاله عکسشون رو به نمایش گذاشته اید، از جمله استاد نعمت نجار- استاد رشید خیاط - استاد مصیب لحاف دوز و استاد غلامرضا بنّا رو گرامی می داریم. روحشون شاد.
نقل قول
 
 
+2 # مهدی در تاریخ: شنبه 15 آذر 1393 ، ساعت 12:09 ق ظ
خیلی با حال بود
نقل قول
 
 
+2 # فرید در تاریخ: یکشنبه 26 مهر 1394 ، ساعت 08:07 ق ظ
خیلی عالی و زیبا. احسنت بر شما که با مکتوب کردن سنت های روستای خود به حفظ تاریخ خود اهتمام دارید
نقل قول
 
 
+1 # لایه اوزون در تاریخ: سه شنبه 20 بهمن 1394 ، ساعت 05:11 ب ظ
زیباوجالب....
نقل قول
 
 
0 # بیژن در تاریخ: سه شنبه 30 آذر 1395 ، ساعت 07:09 ب ظ
مثل همیشه عالی و دلچسب
ممنون
نقل قول
 
 
0 # سید عسکری حسینی گاز در تاریخ: یکشنبه 22 بهمن 1396 ، ساعت 10:11 ق ظ
با سپاس فراوان از توصیف بسیار خوب شما برادر عزیز ،
مزید استحضار اینکه کرسی ذغالی و یا برقی نقش مهمی در کشیدن رطوبت بدن از طریق گرما دادن به پاها دارد با توجه به اینکه مردم نواحی شمال ایران بعلت بالا بودن رطوبت محیط و کار در شالیزار دچار بیماری روماتیسم مفصلی می شوند.
ضمنا با اینکه خودم در شرکت گاز کار می کنم هنوز هم از کرسی برقی در منزل آپارتمانی بهره می گیرم.
نقل قول
 
درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20